چرا هیچ کس دلش به حال ماهی ها نمی سوزد
حمیدرضا خزاعی
چرا هیچ کس دلش به حال ماهی ها نمی سوزد.
مدت هاست که دیگر کشتن یا سربریدن حیوانات در وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون نشان داده نمی شود. اما همین تلویزیون همین وسایل ارتباط جمعی، کشتار ماهی و ماهیان و حتی قتل عام ماهیان را نشان می دهند و کسی ککش هم نمی گزد. درست است که آن ها دنیایی متفاوت با دنیای ما دارند، اما این دلیل نمی شود که ما هر بلایی دلمان خواست بر سر آن ها بیاوریم و آن را در برابر دیدگان صغیر و کبیر قرار دهیم. چرا کسی کاری نمی کند. چرا کسی به این وحشی گری انسان ها اعتراضی نمی کند. وحشی گری انسان ها در شکار ماهی ها با قلاب ماهی گیری. تصور کنید: موجودی بیاید، قلاب در دهان ما انسان ها بیندازد و ما را در هوا معلق نگاه دارد و از دست و پا زدن ما لذت ببرد. در همان حال با ما عکس یادگاری بگیرد. عکس را در آلبوم بگذارد و برای دیگران تعریف کند: این آدمی زاد را که شکار کردم، قدش اینقدر بود، وزنش اینقدر بود و . . .
تورهای ماهی گیری را ببینید که به یک باره هزاران ماهی را از درون آب بیرون می کشد و در خشکی رهایشان می کند تا خفه شوند. تصور کنید که هزاران انسان را زیر آب نگاه دارند، تلاش آن ها را برای نفس کشیدن و به تدریج خفه شدن همگی آن ها را ببینیم و ککمان هم نگزد.
چرا هیچ کس دلش به حال ماهی ها نمی سوزد. شاید به قول سهراب سپهری: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید