بند کُرُه
پژوهشی از: حمیدرضا خزاعی
بند کُرُه نیز از بندهای بارانداز بوده و قدمتی دیرینه دارد
بندهاي بارانداز بندهايي هستند كه در كنار چشمه ها ايجاد شده و هدف سازندگان آن بالا آوردن سطح آب و آبياري زمين هايي است كه در حالت عادي آب چشمه بر آنها سوار نيست. اين شيوه در قرن پنجم هجري شيوه اي كاملا شناخته شده و رايج بوده است. ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجي در كتاب استخراج آبهاي پنهاني مي نويسد : اگر گرد چشمه هاي منفردي كه بدون حفر و كاهش مي جوشند ديواري از سنگ و آهك ايجاد كنند. آب انباشته مي شود . سطحش بالا مي آيد تا آنكه اراضي مرتفع اطراف را كه پيش از ايجاد ديوار مشروب نمي شدند را سيراب مي كند.زيرا مايه و منبع اين آب در محلي است كه از محل ظهور و چشمه بلندتر است . ) استخراج آبهاي پنهاني ص 64)
جايگاه بند كره در باورها و نظام بهره برداري از آن
كُرُه يكي از روستاهاي خوش آب و هواي شهرستان قاين است. اين روستا در غرب شهر قاين و در دل كوهها واقع شده است. طول جغرافيايي آن 58 درجه و 58 دقيقه و عرض آن 33 درجه و 40 دقيقه بوده و ارتفاع آن از سطح دريا 1930 متر است حدود 30 كيلومتري غرب قاين
وجه تسميه
كُرُه در واقع از تركيب كُر + - هُ بوجود آمده است كه جز اول آن كر است ، نامي كه تداعي كننده آب و پاكي است. و پيشوند نام بزرگترين و مقدس ترين رودخانه هاي كشور مثل رود كُر در فارس كُرنگون در كوههاي بختياري و كارون كه در واقع كرون است و… حال بايد ديد كه كُر چيست و چه معني يا معاني دارد؟ تعريف سنتي آب كُر, عبارت است از آبي كه درازا , پهنا و ژرفاي آن سه وجب و نيم در سه وجب و نيم در سه وجب و نيم باشد. اين تصوير به تصوير سر چشمه و يا مظهر كاريز مي ماند.
و يادمان باشد كه آب كُرُ, آبي است كه در ملاقات با نجس, نجس نمي شود و به تعبيري ديگر
گونه اي از پاكي گوهري و تقدس را باخود دارد. و يادمان باشد كه در گذشته هاي دور
سرچشمه هاي آب شيرين مقدس بودند و بايد از هر نوع آلودگي دور مي ماندند. جان داشتند و اگر آزرده مي شدند چشمه يا كاريز مي خشكيد.
و يادمان باشد كه تا همين گذشته هاي نزديك اين زنان بودند كه وظيفه ي آوردن آب به خانه را بر عهده داشتند. (آوردن آب معمولا از سر چشمه انجام مي شد) و مردان حق نزديك شدن به سرچشمه را نداشتند. (چشمه هاي آب هم چون دختران و هم چون آناهيتا باكره هستند. ومردان نبايد و به سر چشمه نزديك شوند) (از اسطوره تا تاريخ – دكتر مهرداد بهار صفحه ي 287)
در اساطير آبهاي شيرين (كُر) خوانده مي شدند و در زير زمين پنهان بودند اًبسو غول نخستين همسر تيامت نمي گذاشت تا بيرون بيايند. انكي اَبسو را نابود كرد و اين آبها را بيرون آورد و به اين ترتيب خداي كر يا خداي آبهاي شيرين خوانده مي شد. ( از اسطوره تا تاريخ – دكتر مهرداد بهار – صفحه ي 456)
كر ديگري هم در اساطير يوناني وجود دارد. كر دختر خداي بانو دمتر (ايزد بانوي غله وميوه و كشاورزي و باروري و روح مادرانه ي زمين). هادس خداي جهان زيرين كه برادر دمتر است مي آيد و كر دختر خواهرش را مي ربايد و به جهان زيرين مي برد.
دمتر رنجيده و سوگوار به زئوس شكايت برد و وقتي ديد سودي ندارد از انجام خويش كاري
خدايانه اش دست كشيد و جهان در قحطي افتاد. زئوس از برادرش هادس خواست تا كر را پس دهد. هادس پذيرفت , ولي پيش از فرستادن كر از او خواست چند دانه انار بخورد. پرسفونه يا كر از دانه هاي زميني كه نشانه ي باستاني پيوند و ازدواج بودند خورد و چون ديگر در بغستان المپ جايي نداشت بايد در جهان زيرين مي ماند. زئوس در برابر سوگواري دمتر مقرر كرد كه كر يك سوم سال را در جهان زيرين با شوهرش به سر برد و دو سوم سال را بر زمين و با مادرش دمتر باشد. دمتر پذيرفت و بدين سان قحطي از جهان برخاست . ولي از آن پس دمتر يك سوم سال افسرده و سوگوار است و دو سوم سال شاداب و خشنود. براي همين است كه در يك سوم سال زمين سرد, بي روييدني و پر از اندوه است و در دو سوم سال به بركت بازگشت كر, پربار, سرسبز, زنده و پر از گرما و گل است.
بنابراين كر نامي مقدس است. نام خداي آبهاي شيرين و اين نامي نيست كه بر هر آبي نهاده شود. نامي مقدس است كه بايد بر آبي مقدس گذاشته شود.
كره هم نام آبادي ست. هم نام بند است و هم نام چشمه ي درون بند. زيارتگاهي بر شانه ي راست چشمه بنا شده است. زيارتگاهي كه اهالي روستا آنرا با نام پير مي شناسد در توجيه پير و مقام آن بايد گفت : ورود به جرگه ي مهري دينان در طي هفت مرحله انجام مي گرفت كه اين مراحل هفت گانه به ترتيب عبارت بودند از , كلاغ , پوشيده , سرباز , شير , پارسي , پيك خورشيد و پير. در ميان فرقه ي باطنيه يا اسماعيليه نيز هفت منصب روحاني براي تكميل مدارج ارتقا وجود داشت كه از بنيان آئين مهر اخذ شده بود. در ميان صوفيه نيز هفت وادي سلوك براساس همين هفت مرحله ي آئين مهر پديد آمده بود (از اسطوره تا تاريخ - دكتر مهرداد بهار – صفحه 52)
مقبره پير چهار تاقي است كه بر آفتاب برآمد يا شرق بند ساخته شده است و چهار تاق آن در چهار جهت اصلي است . دو ورودي دارد كه يكي رو به شرق و ديگري رو به غرب يا بند گشوده مي شود.مصالح بكار رفته در اين ساختمان سنگ و ساروج است.
بر بام چهار تاقي و گنبد آن رشته هاي سياه نازكي از ميان اندود گل بيرون زده بود كه در باد تكان مي خورد. چيزي شبيه گياهان خشكيده اي كه بر كف بند روئيده بودند با اين تفاوت كه گياهان خشكيده ي كف بند طلايي بودند و اينها سياه از راهنما كه مسئول شوراي آبادي بود پرسيدم گفت :
اندود بام و گنبد خاك و موي بز است يعني به جاي كاه , موي بز در گل ريخته اند. هر چند
ممكن است كه رشته هاي مو بهتر از رشته كاه بتوانند ميان اجزا گل پيوند بر قرار كند و مانع از شستن خاك در باران و ترك خوردن اندود شود. اما فكر مي كنم كه اين مو و خاك معني ديگري هم بايد داشته باشد. چرا كه از اين اندود فقط براي بام و گنبد پير استفاده كرده بودند اما ديوارها و بامهاي خود روستا اندود كاه گل داشت. اطراف چهار تاقي قبرستان آبادي بوده اما در سالهاي اخير مثل اينكه ديگر مرده اي در آن دفن نمي كنند.
قبر پير در وسط چهار تاقي قرار گرفته . تاقي شرقي و غربي ورودي هاي مقبره هستند يعني خورشيد در ورودي شرقي طلوع و در ورودي غربي غروب مي كند. انتهاي دو تاقي شمالي و جنوبي مسدود است. تاق جنوب محل روشن كردن چراغ و شمع است و پر است از چراغ هاي فانوس , لامپا و شيشه هاي خالي نفت معمولا هر كس نذر و نياز دارد. شيشه اي نفت
مي آورد و چراغ يا چراغهايي را روشن مي كند. تا زماني كه چراغ نفت دارد بايد روشن بماند و كسي حق ندارد آنرا خاموش كند مثل شمعي كه بايد تا ته بسوزد و تاقي شمالي محل قراردادن قرآن و كتابهاي دعا.
در جنوب غربي زيارتگاه يا در اولين قله ي مشرف به بند, در پناه يك تخته سنگ جايگاه ديگري وجود دارد. البته اين جايگاه نه حصاري دارد و نه هيچ علامت مشخصه اي . تنها نشانه اي كه وجود دارد. سنگ ريزه هايي است كه به صورت هفتايي بر روي هم چيده شده اند. نظمي آهنگين,
مجسمه هايي از سنگ عده اي از اهالي معتقدند كه محل دفن پير آنجا و برفراز صخره هاست. مردمان آبادي از كوه بالا مي روند و در محل ياد شده مي نشينند و فاتحه مي خوانند و با هر فاتحه سنگي بر سنگ ديگر مي گذراند , تعداد اين سنگ ريزه ها در هر چل, هفت تا ست و هر چل نشانگر حضور يك زائر. اين هفت سنگ و بطور كلي عدد هفت در يك مراسم آئيني ديگري نيز حضور دارد كه در سر جاي خودش به آن خواهيم پرداخت.
ساختمان بند و كاركرد هر يك از اجزا آن
بند كره بندي است كه در غرب آبادي و به فاصله ي تقريبي يك كيلومتري آن و برروي يك چشمه بنا شده است . مخزن بند از سه جهت يعني از شرق , جنوب و غرب به كوه محدود مي شود و تنها ضلع شمالي آن باز بوده كه اين ضلع نيز با ديواري از سنگ و ساروج مسدود شده است.
در سالهاي اخير تغييرات مختصري در بند ايجاد كرده اند به اين ترتيب كه ديواره را 1.1 متر بالاتر برده اند. روكش ساروجي بند در زير روكش سيماني دفن شده است. قفل هاي بند كور شده و به جاي آن شير برداشت گذاشته اند.
ارتفاع ديواره هاي بند 6/7 متر است و طول آن حدود 50 متر شكل ظاهري ديواربند تداعي يك شش گوش است كه آنرا از وسط بريده باشي. دو ضلع جانبي بزرگتر و ضلع مياني كوچكتر . قسمت محدب اين شش گوش بريده شده روبه داخل مخزن دارد. از دور كه نگاه كني قوسي شكل به نظر مي آيد. و چهره اي به كلي متفاوت با ديگر بندهاي منطقه دارد.
اهالي معتقدند كه بند راگبرها ساخته اند (البته ذكر اين نكته در اينجا تقريبا ضروري است كه در
همه ي خراسان جنوبي ساخت هر چيز بزرگ و خارق العاده را به گبرها نسبت مي دهند. و گبرها در باور اين مردمان آدمهاي بزرگ و خارق العاده بوده اند).
در پاي ديواره بند حوضچه اي وجود دارد كه در گويش محلي به آن بن بن چه
(ban ban ca) مي گويند كه در واقع بند چه ي بند است . حوضچه اي با طول و عرض تقريبي 2.5*2 و ژرفاي 5/2 متر, مي گويند در ته بند بند چه نقبي وجود دارد كه روبه جنوب و كوه كشيده شده است. درباره ي اين نقب اتفاق نظر وجود ندارد. عده اي مي گويند حداكثر هفت يا هشت متر كه جلو بروي راه به وسيله ي صخره ها مسدود شده و آب از دل صخره ها مي جوشد.
عده اي ديگر معتقدند كه پايان نقب معلوم نيست و هيچكس نتوانسته است تا پايان نقب برود و
مي گويند اين نقب تا زير لشت كوه (كوه بلند و كبودي كه در جنوب بند واقع شده) ادامه دارد. هر دو گروه مي گويند در بالاي لشت كوه سوراخي هست كه اگر گوش ات را روي آن بگذاري صداي همهمه عبور آب را مي شنوي و در زمستانها از آن بخار بيرون مي آيد.
در گذشته بند داراي 2 قفل يا دو مجراي خروجي آب بوده است. قفل اول در عمق 6/7 متري يعني در ته بند و در بالاترين قسمت (بند بند چه) قرار داشته و قفل دوم به فاصله ي 2.5 متر از قفل اول و در تحتاني ترين قسمت بند بند چه واقع بوده است.
در ابتداي فصل زمستان يعني در ابتداي چله ي بزرگ هرد و قفل بسته مي شد. قفل ها به وسيله ي كل بند (gale band) بسته مي شدند. گل بند در واقع چوب هاي تراشيده شده بودند كه از داخل بند و در داخل قفل ها كوبيده مي شدند. گل بند بيشتر از چوب عناب و سنجد بود. زيرا چوب عناب و سنجد در درون آب باد نمي كند و حجم آن افزايش نمي يابد.
در پائيز اگر بارندگي كم باشد و مزارع نياز به آبياري داشته باشد بستن قفل ها تا آخر چله بزرگ به تعويق مي افتد. با بستن قفل ها آب در درون بند شروع به بالا آمدن مي كند.
اين شيوه ي جمع آوري آب را باراندازي آب گويند و در قرن پنجم هجري شيوه اي شناخته شده و رايج بوده است. چنانچه ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجي در كتاب استخراج آبهاي پنهاني مي نويسد : اگر گرد چشمه هاي منفردي كه بدون حفر و كاوش مي جوشند, ديواري از سنگ و آهك ايجاد كنند آب انباشته مي شود و سطحش بالا مي آيد تا آنكه اراضي مرتفع اطراف را كه پيش از ايجاد ديوار مشروب نمي شدند را سيراب مي كند. زيرا مايه و منبع اين آب در محلي است كه از محل ظهور چشمه بلندتر است (استخراج آبهاي زيرزميني – ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجي- صفحه ي 64)
البته در بند كره منظور سازندگان آن اين نبوده است كه سطح آب را بالا بياورند تا آب بر اراضي مرتفع تر سوار شود. بلكه منظور ذخيره كردن آب در فصولي است كه آبى مورد نياز نبوده و به اين وسيله مانع از هدر رفتن آن گرديده اند. البته اين شيوه در سطح منطقه منحصر به فرد نبوده و در روستاي باراز كه در چهار كيلومتري شمال غربي كره واقع است . در روستاي بيهود و همچنين در كاريز شاهيك نيز اين شيوه مورد استفاده قرار مي گيرد . يعني ذخيره آب در زمستان و استفاده ي بهينه از آن در بهار و تابستان در كتاب چاره ي آب اشاره به بند گمبان شده است. اين بند نيز بر روي يك چشمه بنا شده است اما در وضع موجود اين بند بكلي ويران شده و چيزي از آن برجاي نمانده است. نويسنده ي كتاب چاره ي آب مي نويسد : " به نيمه ي سده ي نهم هجري , اين بند ديگر كارايي نداشت و دير گاهي از دريده شدن ديواره اش مي گذشت . پيش از آن زمان , مردم رويه ي بند را گورستان كرده بودند تا هم مرده هايشان از نم زمين دور باشد و هم دسترسي به چشمه از براي غسل مرده ها آنان را به راه دور نكشاند. بايد كه به گاه نامزدي بدنه ي بند براي گورستان بند از كار افتاده باشد و پندار دوباره سازي آن از سر مردم به در رفته باشد و اين نمي شود مگر آنكه سده ها از ويراني آن گذشته باشد ( ا چاره ي آب – پرهام و محسن جواهري – صفحه ي 68 و 69 )ما بر عكس نتيجه گيري فوق بايد گفت بند كره بندي زنده فعال است و از گذشته هاي دور مي آيد و بر شانه ي راست خود قبرستاني دارد. قبرستان و بند نمي توانند نفي كننده ي هم باشند. تنها چيزي را كه ثابت مي كند قداست موضع بند است زيرا ما همواره دوست داريم كه مردگان خود را درپيرامون يك موضع شريف به خاك بسپاريم.
مولف كتاب فوق در جايي ديگر اطلاعات ديگري مي دهد كه صحت ادعاي ما را در ارتباط با قداست بند كره تاييد مي كند. وي مي نويسد "چشمه اي كه بند دختر يا بند گمبان بر كنارش گرد شده است يكي از سه چشمه اي مي باشد كه در كنار هم در شمال درياچه ي تشك و به راه ارسنجان به آباده ي تشك افتاده است. به نامهاي گمپ سياه , گمپ شور و گمپ شيرين كه از زمين
مي جوشد و به گمبان مشهود است. گمپ در سرزمين پارس چشمه اي است ژرف كه از كف زمين مي جوشد و مانند آن , يكي گمپ آتشكده در فيروز آباد و ديگري گمپ آتشكده در پاي خرمن كوه فسا در كنار اين دو گمپ آتشكده بوده است ولي نشاني از چنين ساختماني در گمپان نيست.) (چاره ي آب – پرهام و محسن جواهري – صفحه 69)
دوباره بازگرديم به بند كره پس از بستن قفل ها سطح آب شروع به بالا آمدن مي كند. سرريز بند در ضلع غربي آن واقع شده است. با پر شدن بند آب از سرريز خارج و در نهر جريان پيدا مي كند. مي گويند در سالهايي كه بارندگي خوب است , آب با حجم زيادي, چيزي در حدود 100 ليتر بر ثانيه از بند خارج مي شود. در فروردين و ارديبهشت آنقدر حجم آب بالاست كه كسي روي مدار آبداري نمي كند. در اين گونه سالها تا 60 يا 70 روز بعد از نوروز نيازي به باز كردن قفل ها وجود ندارد.
اما در سالهايي كه بارندگي كم است معمولا يك ماه از نوروز گذشته قفل اول را باز مي كنند.
تنوره ي بند, مثل ديگر بندها در روي تاج بند ساخته نشده بلكه در پشت ديوار ايجاد شده است. دري بوده است و دالاني باريك كه با شيبي ملايم پايين مي رفته است تا به سر يك چاهك
مي رسيده اند. دو قفل با فاصله ي 2.5متر از هم در بالاي چاهك قرار داشته اند. در ابتد گل بند قفل بالا را با ضربات چكش شل مي كرده اند. با شل شدن گل بند آب سرازير مي شده است. چون اين آب بايد به صورت تنظيم شده خارج مي شد بنابراين بايد گل بند در درون قفل باقي مي ماند. از طرفي فشار آب باعث مي شد تا گل بند به درون قفل رانده شود. براي پرهيز از اين اتفاق چوب هايي داشتند كه يك سر آنرا در پشت گل بند قرار مي دادند و سر ديگر آنرا با ديوار روبرو مهار مي كردند تا فشار آب نتواند گل بند را در درون قفل محكم كند. مسئول قفل ها با نگاه كردن به آب خروجي مي توانست بفهمد كه آب در حد اعتدال خارج مي شود يا بيش از آن اگر حجم آب بيش ازاندازه بود. از داخل بند و از بالا ريگي را در تراز قفل رها مي كردند فشار آب آنرا به درون مجرا مي راند و به اين ترتيب حجم آب خروجي را كنترل مي كردند. (به مسئول بستن و باز كردن قفل ها و تنظيم آب ميراب مي گفتند. وي مسئول بود كه ترتيبي اتخاذ كند تا آب همواره به صورتي يكنواخت جاري باشد تا در حق كسي ظلم نشود. ميراب حق دخالت در امر آبياري را نداشته و دستمزد او در هر سال زراعي با صلاحديد كشاورزان چيزي به او مي دادند
با پايين آمدن سطح آب و كم شدن فشار گل بند را بيشتر به داخل بند هل مي دادند و دوباره آنرا با چوب و ديوار روبرو مهار مي كردند. اين عمل آنقدر تكرار مي شد تا حجم آب درون مخزن بند به مرحله اي مي رسيد كه بايد گل بند از درون قفل خارج شود و اين عمل معمولا در ابتداي پاييز و زمان آبياري زعفران اتفاق مي افتد.
باز شدن قفل دوم نيز به همان ترتيبي كه براي قفل اول گفته شد اتفاق مي افتاد. همه ساله در اواخر پاييز و پيش از رسيدن زمستان صاحبان آب اقدام به لايروبي بند مي كنند. جنس سنگهاي ضلع جنوبي و غربي بند مارن است كه در مجاورت هوا و آب پودر شده و به درون بند ريخته مي شود. كساني كه براي لايروبي آمده اند. در ضلع شرقي و بر ديواره ي بند را مالروي ايجاد مي كنند و با الاغ رسوبات كف بند را خارج مي كنند. عمل لايروبي معمولا دو سه روز به طول مي انجامد.
مراسم آئيني :
دو نوع مراسم آئيني در سالهاي كم باران يا بي باران در كره اجرا مي شود كه هر دو ارتباط نزديكي با بند و چشمه كره دارند.
مراسم اول
در سالهايي كه آسمان بخيل مي شود و باران مي بارد . هفت فاطمه كه پاك تر از بقيه هستند انتخاب مي شوند. هفت فاطمه بايد بروند و از هفت چشمه هفت ريگ بياورند. وقتي ريگ ها را آوردند. هفت فاطمه از جلو و ديگر زنان آبادي از پشت سر مي روند به زيارتگاه پير در درون مقبره و يا بر قبرستان پيرامون مي نشينند . ذكر مي گيرند و براي هر ريگ ذكري مي خوانند و آنرا به كناري مي گذارند, تا هفت ريگ تمام مي شود. آن وقت هر فاطمه ريگ هاي خودش را بر مي دارد. مي روند لب بند و ريگ ها را در آب چشمه مي اندازند. هفت فاطمه در تمام طول اجراي مراسم گريه مي كنند و خيلي از زناني كه به همراه آمده اند نيز مي گريند.
در گذشته هاي دور, در آسياي غربي , در دوره اي كه كشاورزي با زنان بود در متوني همچون تورات آمده است كه زنان موقع پاشيدن بذر مي گرسيتند. زيرا گريه را نماد باران آوري مي دانستند و مي دانستند كه باران در پي جادوي گريه خواهد باريد. پس گريه كنيد و بذر بپاشيد تا صحراها آباد شود . تا نباتات دوباره سبز شوند.
و از پي اين همه سال انگار هنوز جادوي گريه ي زنان ابرهاي بارور را به سوي خود مي خواند گريه
مي كنند تا ابرها و آسمان را به گريه وادار كنند.
مراسم دوم
مراسم ديگري نيز براي طلب باران در روستاي كره وجود دارد. در اين مراسم در ابتدا چند تن از زنان به در همه ي خانه ها مي روند و هر كس به فراخور حالش چيزي به آنها مي دهد غالبا گندم و حبوبات مي دهند. گندمها را دست آس مي كنند. آن وقت در چهار گوشه ي آبادي و در چهار هفته ي متوالي. هر هفته در يك گوشه, غلور (آش يا حليم نذري) مي پزند و آنرا ميان همه ي اهالي قسمت مي كنند هر بار يك كاسه از غلور را براي بند مي برند. و غلور را در ميان آب بند مي ريزند بردن و ريختن غلور در بند بايد توسط يك زن انجام شود.
گردش آب يا تقويم آبياري
مدار يا گردش آب در كره بر 12 است. يعني يك دور آبياري 12 شبانه روز طول مي كشد. هر شبانه روز نيز نام ثابتي دارد كه در واقع نام اجداد همان نفراتي است كه در آن شبانه روز مالك هستند.
نام شبانه روز هاي دوازده گانه ي آب كره عبارتند از :
1- مد بيكو
2- كربلايي
3- كل حسيني
4- زرگرو
5- حسين قاسم
6- حاجي آخوند
7- غلام حسين
8- عليرضايي
9- مدخوني
10- كدخداها
11- كدخداها
12- امير خونو
از آنجا كه معمولا در ابتداي فصل زمستان قفل هاي بند بسته مي شود. بنابراين سال زراعي يا تقسيم آب با بهار آغاز مي شود. در ابتداي هر سال پيش از فرا رسيدن نوروز نمايندگان هر شبانه روز جمع مي شوند و با بيجه جايگاه هر شبانه روز را در مدار تعيين مي كنند و اين جايگاه تا پايان سال زراعي يعني زمان بستن قفل ها ثابت است و تغيير نمي كند. اما جايگاه تاقه ها چرخشي است يعني تاقه اي كه در مدار اول در روز آبياري كرده و در مدار دوم بايد در شب آبداري كند.
در كره همانند همه ي روستاهاي ديگر دو نوع كشت دارند. كشت زين (سفيد بر) كشت ولگار (سبزبر)
كشت زين (سفيد بر) از 18 سنبله (شهريور) آغاز و تا 90 روز بعد از عيد تداوم دارد. در كشت زين ضرب المثلي وجود دارد كه مي گويد
ميي كه شوه من خروار maye ke seva man xervar
سنبله او ده , ميز و به كار Sonbola ow de mizu bekar
يعني اگر مي خواهي محصول گندمت به بار بنشيند و خوب عايدي بدهد. در شهريور زمين را آب بده و در مهر آنرا بكار.
كشت ديم نيز در ماه نوروز انجام مي شود. ماه نوروز در نزد مردمان روستاي كر از 20 روز مانده به عيد نوروز آغاز مي شود.
كشت ولگار نيز از 90 روز از عيد گذشته آغاز و تا 18 سنبله ادامه دارد.
واحد اندازه گيري زمان :
همان طور كه پيش تر از اين گفته شد مدار گردش آب در روستاي كره بر 12 است.
هر شبانه روز به دو تاقه قسمت مي شودهر تاقه به 6 دونگ و هر دونگ به دوازده سهم يا دوازده فنجان و هر فنجان نيز 12 دقيقه است.
144 دونگ = هر مدار 12 شبانه روز = هر مدار
144 سهم = هر شبانه روز 12 دونگ = هر شبانه روز
120 دقيقه = هر دونگ 12 سهم = هر دونگ
10 دقيقه = هر سهم
همان طور كه ملاحظه مي شود تقسيم زمان آبياري همواره مضربي از 12 است اما عددي كه از باورها و آئين ها مي آيد همواره مضربي از 7 است.
آب بند :
آب بند نشانه يا علامتي بوده است كه با رسيدن آفتاب به آن محل تحويل و تحول آب صورت
مي پذيرفته است. يعني تاقه ي روز بايد آب را تحويل تاقه ي شب و يا بر عكس, تاقه شب , آب را تحويل تاقه ي روز مي داده است. روستاي كره در گذشته داراي سه آب بند بوده است.
1- لشت بند : لشت, كوه بزرگ و كبودي است كه در جنوب بند واقع شده است. آفتاب صبح وقتي نك لشت بند را مي گرفته , آب بند صبح بوده و بايد تاقه ي شب , آب را تحويل تاقه روز
مي داد.
2- قله ي چنار : چنار كوه ديگري است در سمت مغرب . وقتي آفتاب غروب قله ي كوه را مي گرفته , آب بند غروب بوده و تاقه ي روز , بايد آب را تحويل تاقه ي شب مي داده است.
3- نيمروز : در نزديكي استخر و در وسط آبادي نشانه ي نيمروز داشته اند. سنگي بوده است كه وقتي سايه ي ديوار به آن مي رسيده صلات ظهر بوده است . يعني نيمروز اول به پايان رسيده و نيمروز دوم اغاز شده است.
نمایی عمومی از زیارتگاه، بند کُرُه در پشت زیارتگاه قرار دارد
نماي عمومي بند كره و زيارتگاه پير
بخشي از ديواره ي بند و بند بند چه يا چشمه ي درون بند كه آب بند را تاءمين مي كند
زيارتگاه پير ، ديواره ي بند و بند بندچه
نمای عمومی بند از سمت زيارتگاه بالای كوه
بند کُرُه در اواخر زمستان
سرریز بند کُرُه
عکس هوایی موقعیت بند کُرُه نسبت به روستای کُرُه