مسجد باران
پژوهش از حمیدرضا خزاعی
برگرفته از کتاب افسانه باران یا باران خواهی در ایران
مسجد باران
مسجد خواجه خضر در قم
مسجد باران نام زیبایی¬ست که در مناطق کویری احتمالا در گذشته حضوری پررنگ داشته اما امروزه تقریبا فراموش شده و جای خود را به¬نام¬های دیگر داده است. تا جایی که من می¬دانم سه مسجد از این نوع وجود دارند. مسجد باران قاین، که امروزه دیگر آن را به¬ این اسم نمی¬شناسند. مسجد باران قزوین که ناپدید شده و مسجد خواجه¬ی خضر طبس که ساختمانی با معماری جدید بر روی آن ساخته شده و آب انبار نیز ناپدید شده است. در وضع موجود ما همین سه مسجد را می¬شناسیم و اگر مساجد دیگری به این نام وجود دارند در جایی ثبت و ضبط نشده و نام¬های جدید جای نام¬های قدیم را گرفته¬اند.
مسجد باران قاین
در گذشته در شهر قاین، مسجد و آب انباری در کنار هم وجود داشتند که به مسجد و آب انبار باران معروف بودند. مسجد، یک چهار دیواری بدون سقف بود که مردم در آن مراسم دعای باران را انجام می-دادند. مردم به این چهار دیواری بدون سقف مسجد دعای باران یا مسجد دم دروازه می¬گفتند. مسجدی که احتمالا در گذشته¬های دورتر در بیرون دروازه¬ی شهر بوده. اما بدون سقف بودن مسجد حتما دلیل و حکمتی داشته، لابد می¬خواسته¬اند در زمان دعا، سقف آسمان روی سرشان باشد. آسمان را ببینند و اگر بارانی ببارد روی سرشان ببارد و در حجاب یک سقف گرفتار نباشند. کسی که برای باران آمده دوست دارد همانند مزرعه، باران مستقیما بر او ببارد وگرنه ساختن یک سقف کاری نبوده که در توان مردم نباشد.
در سال¬های کم باران و بی¬باران کشاورزان و اهالی شهر بر حسب استطاعت و توان مالی به¬مدت ده تا پانزده روز در این مسجد روضه خوانی می¬کردند. تمام کسانی که نذری داشتند برحسب نذر چیزی از اجزاء غلور را می¬آوردند. پخت غلور توسط مردان و در درون این چهار دیواری بدون سقف انجام می¬شده و زنان کارهای آماده سازی غلور را انجام می¬دادند.
آب انبار، آب انباری خشتی بوده و در جلو مسجد قرار داشته است. همانطور که گفته شد: مسجد باران مسجدی بی¬پیرایه و بسیار ساده بوده است. یک چهار دیواری بدون سقف که از خشت و گِل ساخته شده بودو کار پخت غلور و دیگر مراسم در داخل همین چهار دیواری انجام می¬گرفت. آب انبار و مسجد در سال 1358 ویران شد و در سال 1359 به¬جای آب انبار و مسجد باران، مسجد جدیدی ساخته شده که مسقف است و باورهای گذشتگان را زیر سوال برده است. لابد سازندگان این مسجد پنداشته اند که گذشتگانشان توان لازم برای ساخت سقف را نداشته و آن ها داشته اند. اگرچه واژه ی «سقف» یک واژه ی عربی بوده و معادل فارسی آن «آسمانه» است.
مسجد خواجه خضر طبس
خواجهي خضر زيارتگاه يا مكان مقدسيست كه مراجعه كنندگان به آن بيشتر زنها هستند. زنها در بعدازظهر چهارشنبه و پنجشنبه در آنجا جمع ميشوند و نان ماست قسمت ميكنند. معمولاً كساني كه نذري داشته يا نذرشان اجابت شده، نان و ماست ميآورند و قسمت ميكنند.
اين زيارتگاه در گذشته در بيرون دروازه شهر قرار داشته ( مسجد باران قاین نیز در بیرون دروازه قرار داشته. مسجد باران قزوین در نزدیکی مصلی و در میان باغ¬ها قرار دارد.) و داراي حوض انبار، چند خانه و يك سردابه بوده است. در وضع موجود از حوض و سردابه هيچ خبري نيست و به جاي خانههاي قديمي، خانهاي نوساز ساخته شده است. مردم اين زيارتگاه را با نام مسجد يا بقعهي خواجهي خضر ميشناسند. ( نكتهي ديگري كه در همين راستا قابل توضيح و بررسيست چاههاي چل دخترو هستند. در سطح شهر طبس در گذشته، سه چاه چل دخترو وجود داشته، يكي در قبرستان سر راه ديهشك نزديك پمپ بنزين كنوني، دومي نزديك به فلكهي شهرك ولي عصر و سومي نزديك به امام زاده. که هر سه چاه ویران و بکلی ناپدید شده¬اند. چاههاي چهل دخترو، هركدام داراي چهار ديواري به وسعت چهل پنجاه متر بودهاند، با ديوارهاي نسبتاً بلند. در وسط چهار ديواري چاهي عميق قرار داشته و اين چهار ديواريها فاقد سقف بوده است. چاههاي چل دخترو نيز زيارتگاه بوده. زيارتگاههاي خاص زنان. زنان در روزهاي سه شنبه در آنجا گرد ميآمدند و آش بيبي هور و بيبي نور ميپختند.
در مورد مسجد خواجهي خضر و مقدس بودن مكان آن افسانهاي بر سر زبانهاست كه به نوعي تاريخ و حوادث اجتماعي و تغييرات شهر را نيز بازگو ميكند.
بقعه یا مسجد خواجه خضر
مسجد باران قزوین
هر ساله بعدازظهر روز نوزدهم اردیبهشت ماه، پنجاهمین روز سال، هنگامی که زهر آفتاب ظهر گرفته می¬شود، مردم قزوین به مصلای شهر می¬روند. این مصلا در میان باغ های جنوب شرقی شهر قرار دارد.
در گذشته در این مکان، یک آب انبار و یک مسجد وجود داشت که امروزه تنها بخشی از آب انبار آن به جای مانده است. ( این مسجد نیز ناپدید شده است. ) خانواده¬ها در باغ¬های اطراف این آب انبار می¬نشینند و بعد از خوردن غذا و تنقلاتی که از خانه آورده¬اند، بچه¬ها به بازی و سرگرمی می¬پردازند و بزرگترها اغلب زنان، مشغول خواندن نماز باران می¬شوند. پس از نماز، با چند قطعه سنگ کوچک به طرف آب انبار می¬روند. نیت می¬کنند و سنگ¬ها را به سردر و دیوار آجری آب انبار می فشارند. باور دارند که اگر حاجتشان پذیرفته شود، سنگ به دیواره می¬چسبد و در آینده¬ای نزدیک حاجتشان برآورده می¬شود.
وجود مسجد در میان باغ¬های خارج از شهر، می¬تواند دلیل بر این باشد که این مسجد تنها برای انجام مناسک خاص ساخته شده است. و مراسم باران خواهی از سنت¬های بسیار کهن در ایران است.
مسجد باران قزوین و فشردن یک سنگ به دیواره مسجد و باور دارند که اگر نیت پذیرفته شده باشد، سنگ به دیوار می چسبد
مسجد باران قزوین