قلعه ها و راه های تامین آب آن ها
پژوهش از: حمیدرضا خزاعی
این پژوهش در سال 1381 به صورت میدانی توسط حمید رضا خزاعی انجام شده است
حمید رضا خزاعی باور دارد که کار پژوهش به پایان نرسیده و نیازمند مطالعات بسیار عمیق و دقیق باستان شناسی است تا به بسیاری از پرسش ها و فرضیه های طرح شده در این گزارش جواب دقیقی داده شود. باشد که انجام این مطالعه سرآغازی باشد بر انبوهی از مطالعات که باید در این ارتباط انجام گیرد. حمید رضا خزاعی منتظر است و دست تمامی کسانی را که در این راستا قدم برخواهند داشت را می فشارد و از انجام هر کمکی کوتاهی نخواهد کرد
حمیدرضا خزاعی
قلعهها و راههای تامين آب آنها
حوض غلام کُش در جلو کادر و شهر بیرجند در پس زمینه پیداست
قلعهها بر حسب كاركرد و نوع مصالح بهكار گرفته در آنها به دو دستهی بزرگ قابل تقسيم هستند .
الف : قلعههايی كه در دشت بنا شدهاند. این قلعه ها با نام هایی همچون: نارنج قلعه، قلعه، ارگ و . . . مشخص می شدند. مصالح به کار گرفته شده در این قلعه ها بیشتر خشت و گِل بوده است.
ب : قلعههايی كه در كوهستان و ارتفاعات ساخته شدهاند. این قلعه ها بیشتر با نام قلعه دختر شناخته می شدند و مصالح به کار گرفته شده در آن ها لاشه سنگ و ساروج بوده است.
نارنج قلعه یا ارگ
قلعههايی بودند که در دشت ها ساخته می شدند، در درون حصار شهرها. این نوع از قلعه ها در مرکز شهر ساخته نمی شدند و بیشتر در حاشیه ی شهر و کنار خندق ساخته می شدند. ارگ قلعهاي نظامي بود كه حاكم نشين بود و عامهي مردم راهي به آن نداشتند. شهرها داراي حصار و برج و بارو بودند و ارگ خود حصاری جداگانه در درون حصار شهر داشت. قلعههاي موجود در سطح خراسان کارکرد ارگ را نداشتند، مكانهای قابل دفاعی بودند كه در مواقع خطر و حملهی دشمن تمامی ساكنان آبادی به آن پناه می بردند. درها را می بستند، خندق را پر از آب می كردند و تا برطرف شدن خطر در آنجا باقي ميماندند. تمام ساکنان آن آبادی یا شهر در آن قلعه سهمی و تا حد ممکن خانه ای داشتند. اگر کسی در قلعه سهمی نداشت، اهل آن آبادی به حساب نمی آمد و حتی به او زن نیز نمی دادند. در اين گزارش هدف ما بررسی قلعه يا قلعههاييست كه محل زيست دائمي ساكنين شهر يا آبادي نبود و فقط در مواقع خطر به آن پناه می بردند .
مصالح بهكار گرفته در ساخت قلعههاي دشتي همانطور که گفته شد: بیشتر خشت و گِل بود. ارزانترين و درعين حال فراوانترين مصالحي كه در اختيار بود. البته گِل را بهصورت خام مورد استفاده قرار نمی دادند بلكه گِل را ورز ميدادند تا مقاومت آن افزايش پيدا كند. یعنی گِل را آنقدر لگد می کردند تا قوام می یافت. در مورد ساخت تمامي قلعهها نميتوان چنين ادعايي داشت كه از گِل ورز داده شده ساخته شدهاند اما غالباً گِل بهكار گرفته شده در ساخت بارو و برجهاي اين نوع قلعهها گِل ورز داده شده بود. گِل را آنقدر ورز ميدادند یا لگد می کردند، تا گِل ميرسيد يا قوام لازم را پيدا ميكرد. براي اطمينان پيدا كردن از اينكه گِل قوام يافته ، يك تكه از آن را در كاسهي آب قرار ميدادند و از سرشب تا به صبح و يا به مدت يك شبانه روز ميگذاشتند تا در آب بماند . اگر در پايان زمان ، گِل حالت خود را حفظ ميكرد و به همان شكل اوليه باقي ميماند، نشانهي آن بود كه گِل به اندازهي كافي قوام يافته و كار ساخت قلعه را آغاز ميكردند و اگر گِل در درون آب شكل خود را از دست ميداد و از هم باز ميشد نشانهی نارس بودن گِل بود و دوباره كار ورز دادن گِل را ادامه ميدادند تا گِل قوام لازم را پيدا كند . گِلي كه به اين ترتيب به دست ميآمد پس از خشك شدن قابل رقابت با سختترين و مقاومترين نوع مصالح بود ( نمونهی روشنی از اين نوع گِل ، برجي بود كه در داخل شهر تايباد تا همين گذشتههای نزديك سرپا و زنده بود. در اين اواخر برج مذكور كه با نام برج صولت شناخته ميشد، توسط شهردار وقت ويران شد. شاهدان می گويند: « برج در برابر ماشينهای مكانيكي مثل لودر و . . . چنان مقاومتی از خود نشان داد كه گوئی از سيمان يا سنگ ساخته شده است. »
برای ورز دادن گِل ، گاه مردان به صورت دسته جمعي ساعتها و ساعتها گِل را لگد ميكردند و گاه ماله به پشت گاوها ميبستند، يك نفر بر ماله سوار ميشد و ساعتها گاوها را در درون گِل ميراندند تا گِل قوام لازم را پيدا ميكرد.
قلعههاي دشتي يا نارنج قلعهها داراي چند ويژهگي خاص ديگر نيز بودند :
- قلعه از پيرامون خود در سطح بالاتري قرار داشت . براي رسيدن به سطح يا ارتفاع مورد نياز با ريختن خاك و كوبيدن آن تپهاي مصنوعي ايجاد ميكردند و بر فراز تپه قلعه را بنا ميكردند و با كمك ديوارها و حصارهايي بلند استحكام قلعه را افزايش ميدادند .
- اطراف قلعه با خندق احاطه ميشد و خندق با كمك آب مازاد كاريز پر ميشد. در اواخر پاييز و زمستان معمولا آّب كاريزها مورد استفادهاي نداشت. اين آب مازاد را به سمت خندق هدايت كرده و خندق را پر از آب ميكردند. در مواقع خطر نيز آب كاريزها به سمت خندق هدايت ميشد.
- تمامي ساكنين آبادي ، در قلعه سهم داشتند و در مواقع خطر به آن پناه ميبردند . اگر كسي فاقد سهم در قلعه بود ، نه به او زن ميدادند و نه ميگذاشتند وارد قلعه شود.
- قلعه ها محل ذخیره ی آذوقه بود. زیرا در زمان خطر فرصت لازم وجود نداشت که آذوقه را به قلعه حمل کنند و به دست دشمن می افتاد. پس لازم بود آذوقه را به جای خانه در درون قلعه ذخیره کنند.
يكي ديگر از ويژهگي اين نوع قلعهها كه شايد مهمترين ويژهگي آنها باشد ، قرارگيري قلعه برروي مادرچاه يك كاريز بود. نمونههاي متعددي را ميتوان براي اين ادعا شاهد آورد :
قلعه بيرجند ، اين قلعه در داخل شهر بيرجند واقع شده و در سالهاي اخير ميراث فرهنگي آن را بازسازي كرده است. ميگويند: قلعهي بيرجند بر روي مادر چاه كاريز سيوجان ساخته شده است. اين را مقني و همهي پيرمردهاي روستاي سيوجان ميگويند.
ميگويند: مادر چاه كاريز سيوجان در قلعه بيرجند است و 120 متر ريسمان مي خورد. البته اين نوع از اطلاعات در دورههاي اخير آشكار و منتشر شده است. زماني كه قلعهها كاركرد اصلي خود را از دست دادهاند. بايد توجه داشت كه در زمانهي رونق قلعه، كمتر كسي بر اين راز آگاه بود و افرادي كه بر اين راز آگاه بودند، غير ممكن بود آن را بر زبان بياورند و اگر بر زبان ميآوردند كارشان بيفرجام و عقوبت باقي نميماند.
اهالي سيوجان ميگويند: كشش كاريز سیوجان حدود 4 فرسخ است و شاه اسپلار ( معلوم نيست شاه اسپلار كي بوده و در چه دورهاي زيست ميكرده است. البته نام اسپلار ميتواند گوياي اين واقعيت باشد كه افسانه به قبل از اسلام و احتمالا حاكم منطقه باز ميگردد. به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه سيوجان در واقع شكل تغيير يافتهي سياووشان است. ) آنرا بنياد كرده است. ميگويند به وقت حفركاريز، دشت پر از چرخ چاه بوده، پر از آدم.
ميگويند : شيب كاريز آنقدر زياد است كه وقتي آب در كاريز جاري شد. براي سنجش سرعت آب كاريز، دسته كلنگي را در مادرچاه انداختند. شاه اسپلار در همان لحظه سوار براسب شد. شاه اسپلار با چهار جولان خود را به مظهر كاريز رساند و آب جاري در كاريز با سه جولان دستهي كلنگ را از مظهر كاريز بيرون انداخته بود .
قلعه قديمي روستاي خور در طبس نيز برروي مادرچاه كاريز جعفري واقع شده است.آب كاريز جعفري به آب نهرين طبس مي پيوندد.
قلعه نهبندان نيز برروي مادرچاه كاريز خونيك پايين واقع شده است. پارهاي از منابع ساخت قلعهي نهبندان را به دوره صفويه نسبت ميدهند ( احتمالا قلعه بايد در اين دوره مرمت شده باشد . ) و حفر كاريز خونيك مربوط به قبل از اسلام است. البته بسياري از منابع ساخت قلعه نه يا نهبندان را به اردشير ساساني نسبت ميدهند .
قلعه كوه قاين نيز كه بر ارتفاعات مشرف به شهر قاين قرار دارد با كاريز شاهيگ در ارتباط بوده است هلاكو خان به وقت فتح قلعه كوه قاين اول دستور داد كاريز شاهيك را كور كردند و سپس موفق به فتح قلعه كوه گرديد .
و به اين ترتيب آب شرب ساكنان قلعه به وقت محاصره و تنگنا از مادر چاه كاريز تامين ميگرديد. مادر چاه كاريز علاوه بر تامين آب شرب ساكنان راه ارتباطي بود كه به وقت محاصره قلعه دور از چشم دشمن ميتوانستند از طريق آن، با بيرون از قلعه ارتباط برقرار كنند. خبر ببرند، خبر بياورند و در صورت نياز از همين راه آذوقهي ساكنان قلعه را نيز تامين كنند. پس بيدليل نبود كه فاتحاني همچون هولاكو خان براي غلبه بر اسماعيليه در جنوب خراسان كمر به تخريب همهي كاريزهاي جنوب خراسان بسته بود . ميگويند : هلاكو خان تمام كاريزهاي جنوب خراسان را تخريب كرد و هنوز در منطقهي قاين وقتي كاريزي دچار بندش ميشود ، بهگونهاي كه حتي يك قطره آب از آن خارج نميشود ميگويند : كاريز هلاكو بند شده است .
رابطه قلعه و كاريز در دوران رونق قلعهها، معمولا رازي سر به مهر بود كه همگان برآن واقف نبودند ( كاريزها در قسمت آبگون خود معمولا در خاكي محكم و گاه سنگ مانند حركت ميكنند. اين قسمتها معمولا نياز به لايروبي كمتري دارند و بسته بودن سرچاهها در پايداري و بقاء چاهها تاثير شگفت انگيزي دارند. غالبا چاههاي بخش آبگون كاريز را كمربند ميكردند، يعني از ميانه چاه آنرا ميبستدند و برروي آن خاك ميريختند. معمولا همه كاريزهاي بزرگ داراي چاههاي گم شده يا نخهاي گمشده هستند كه گاه از سر اتفاق گمشده را مييابند. و از آنجا كه اين گونه از كاريزها که مادر چاه آن ها در داخل قلعه قرار داشت، داراي كاركرد نظامي بودند و بقاء قلعه به بقاء آنها متكي بود، بنابراين تا حد ممكن آثار سطحي چاهها را از ميان ميبردند تا اين راز مخفي بماند و اين رازي بود كه شايد عدهاي انگشت شمار برآن آگاه بودند و اين راز با مرگ كاريزها و مرگ قلعهها براي هميشه به فراموشي سپرده شدهاند و راز كاريز و قلعههايي هم كه آشكار شده احتمالا در صدههاي اخير است كه قلعهها ديگر كاركرد خود را از دست دادهاند و آشكار شدن راز به كسي و جايي آسيب نميرساند. بررسي بيشتر اين راز ، نياز به بررسي و كندوكاوهاي باستان شناسي دارد.
قلعه دختر
معمولا قلعههايي كه در ارتفاعات و برفراز كوهها ساخته شدهاند را با نام قلعه دختر يا قلعه كوه ميشناسند. اين قلعهها بيشتر برروي كوههاي منفرد ساخته شدهاندو راه ورود به آنها از يك جانب كوه امكان پذيراست و ديگر جوانب كوه يا به صورت طبيعي غيرقابل صعود است و يا با ايجاد كردن استحكامات غيرقابل صعود گرديدهاند. مصالح بهكار گرفته شده در ساخت اين قلعهها سنگ و ساروج است. اين نوع قلعهها در گويش عامهي مردم و حتي در پارهاي از متون با نام قلعه دختر شناخته ميشدند. در دوران پيش از اسلام معمولاً معابد ايزد بانوي آبها اردويسور آناهيتا در چنين مكانهايي ساخته ميشد كه علاوه بر نزديكي به آسمان، محلي براي نگهداري و حفظ گنجينهي معبد نيز بود. قلعه دخترها داراي چند ويژهگي بودند:
- مكاني براي پناه گرفتن در مواقع خطر
- مكاني براي زنداني كردن افرادي كه مورد احترام بودند و در عين حال ميخواستند ارتباط آنان را با بيرون قطع كرده و كسي به آنان دسترسي نداشته باشد. زنداني شدن به صورت محترمانه
- مكاني براي نگهداري گنجينهي پادشاهان
از آنجاكه به صورت طبيعي در ارتفاعات آبي به هم نميرسد، تا بتواند نياز ساكنان موقت يا دائمي قلعه را تامين كند، بنابراين براي تامين آب و ذخيره سازي آن براي مواقع بحراني مثل زمان جنگ و محاصره، راهها و روشهاي خاصي را برگزيده بودند ، اين راهها عبارت بودند از:
- ايجاد كردن حوضهايي برسر راه روان آبهاي حاصل از بارندگي . آبهايي كه به اين طريق جمع آوري ميشد به حوض اصلي قلعه كه معمولا مسقف بود منتقل ميگرديد .
- ايجاد كردن حوض در مركز قلعه و هدايت آب پشت بامها به وقت بارندگي به سمت اين حوض .
- وجود چاه يا چاههايي در قلعه. اين چاهها معمولا در نزديكي آب انبار قلعه قرار دارند. اين چاهها غالبا پر شدهاند. درصورت خالي كردن اين چاهها ميتوان مشخص كرد كه آيا كاريز معكوس بوده و با منبع آب ديگري درتماس بوده يا خود مستقيم به آب رسيده و يا راهي براي خروخ از قلعه در مواقع ضروري بوده است و يا تركيبي از حالتهاي فوق بوده است . ( قلعه فورگ بيرجند در قسمت شاهنشين يا ارگ خود، حوضي دارد كه به حوض شيري يا حوض شيره معروف است. در نزديكي اين حوض دو نقب وجود داشته است. اين نقبها در وضع موجود مسدود کردهاند اما هستند ميان سالاني كه در گذشته و از روي كنجكاوي يا در جستجوي گنج در درون اين نقبها پايين رفتهاند . اين افراد اظهار ميكنند : نقب سمت غرب حوض به درون باغهای فورگ و نقب سمت شرق حوض به رودخانه ختم می شود. نقبها در تحتانيترين قسمت خود به فضای بازی می رسند كه در آنجا حوضی از جنس ساروج وجود داشته و در كنار حوض چاه آبی وجود داشته است . )
بند ريز در جلو كادر و قلعه دختر بشرويه در ارتفاعات كوه این قلعه و بند در نزدیکی روستای رقه واقع شده است
در نزديكی بسياری از قلعه دخترها و در ته دره و برمسير سيلابها، بندي بسته شده است ، مثل بند دره كه در پايين پای قلعه كوه بيرجند واقع است. مثل بند درونه كه در نزديكي قلعه دختر بردسكن واقع شده. مثل بندريز كه با فاصلهاي كم از قلعه دختر بشرويه واقع گرديده است، مثل بند شاهي كُندر كه در پايين پای يك قلعه دختر ساخته شدهاند و ... آيا مخزن اين بندها با چاههای موجود در قلعه در ارتباط نبوده است ؟ آيا در زير كوه كاريز معكوسی ايجاد نشده كه از اين بندها آب گيری می كرده است ؟
بايد اضافه كرد كه اين چاهها ميتوانستند يكي از راههاي ارتباطي با بيرون از قلعه نيز باشند و احتمالا همان كاركردي را داشتهاند كه كاريزها در قلعههاي واقع در دشت داشتهاند.
در افسانهها و روايتهايي كه سينه به سينه از گذشتههاي بسيار دور آمده. گفته شده است: ساكنان قلعه، منظور ساکنان قلعه كوه بيرجند و قلعه دختر بشرويه است. بزها يا نر بزهاي دست آموزي داشتهاند كه آنها را درقلعه جو خور كرده بودند. ميگويند: مشكهاي آب را بر پشت اين بزها ميبستند و آنها را رها ميكردند. بزها از ديواره ی كوه بالا ميرفتند وخود را به قلعه ميرساندند. اين بزها در حالت عادي آورندهگان آب بودهاند و در مواقع غيرعادی و محاصره قلعه ميتوانستهاند يكي از منابع تامين غذای ساكنان قلعه باشند .
در قلعهي فورك بيرجند بقاياي نهری بر ديواره تپهها و كوههاي پيرامون وجود دارد كه روستائيان فورك می گويند: آب راهي بوده است كه آب كاريز بيد را به قلعه ميرسانده، البته آب انبار قلعه در پايينترين قسمت قلعه واقع شده است . اين حوض داراي دوستون در وسط و مسقف بوده است. دو مجراي ورودي در سمت غرب و يك مجراي خروجي در سمت شرق آن وجود داشته است. در قلعهي فورگ ويژه گي خاصي وجود دارد كه در ديگر قلعه دخترها به چشم نميخورد . اين قلعه در ارتفاع بنا شده و روستاي كنوني فورگ در پيرامون آن شكل گرفته و به سمت دامنهي كوه گسترده شده است .
قلعه فورگ، دید از درون قلعه، آب انبار قلعه در تحتانی ترین قسمت قلعه واقع شده است
مسیر نهری که آب کاریز را به آب انبار قلعه فورگ می رسانده است
مخزن آب انبار قلعه فورگ این مخزن مسقف بوده و دارای یک ستون در وسط بوده
در قلعه كوه بيرجند با پديدهاي شگفت انگيز با نام حوض غلام كش يا حوض چهل پايه مواجه هستيم كه در حد امكان سعي ميشود به آن پرداخته شود .
حوض غلام كش يا حوض چهل پايه
اين حوض در ارتفاعات بالادست بند دره و در قلعه كوه بيرجند واقع شده است. اين حوض بزرگترين حوض انباري است كه براي يك قلعه دختر ساخته شده و ميتواند بهعنوان نمونهي منحصر به فردي براي خراسان جنوبي و كل كشور معرفي شود .
قلعه كوه بر قلهي كوهي از رشته كوه باقران ساخته شده است . اندكي پايينتر از قلعه حوض چهل پايه يا حوض غلامكش قرار دارد . حوض بر لبهي پرتگاه ساخته شده است . كنار حوض كه بهايستي شهر بيرجند كاملا پيدا و مشخص است .
اين حوض به شكل مكعب مستطيل است ، هر ضلع آن 19 قدم است و عمق حوض در عميق ترين قسمت آن ، ديوارهي منتهي به پرتگاه حدود 7 متر و در بالا دست حدود 4 متر عمق دارد . شيب كف حوض از شيب طبيعي كوه تبعيت نميكند و به نظر ميرسد كه سنگهاي كف آنرا تراشيدهاند تا به عمق مناسبي براي ذخيره كردن آب برسند .
وجود هشت پايهي نسبتا قطور در وسط حوض گوياي اين حقيقت است كه حوض مسقف بوده است . به نظر ميرسد كه آوار سقف از درون حوض خارج نشده و علاوه بر آن آواري كه طي چند قرن از ارتفاعات بالادست به سمت دره سرازير بوده در درون حوض به دام افتاده است. بنابراين عمق كنوني حوض نميتواند عمق واقعي آن باشد.
ديوارهها و ستونهاي اين حوض را با سنگ و آجر بنا كرده و آنرا با روكشي از ساروج پوشش دادهاند. كه اين پوشش در بسياري از قسمتها هنوز حفظ شده و از پي اين همه قرن در اوج صلابت خود را به رخ ميكشند.
در شرق حوض غلام كش و در مسير روان آبها چند حوض به صورت پله كاني ساخته شده كه احتمالا براي جمع آوري آبهاي سطحي به وقت بارش باران بوده است. آبهاي فراهم آمده به اين طريق را احتمالا به حوض غلام كش يا حوض چهل پايه منتقل ميكردهاند. و اين يكي از منابع تامين آب حوض بوده است.
در جنوب شرقي اين مجموعه حوض ديگري وجود دارد كه مشهور به حوض شيري است . ابعاد اين حوض عبارت است از 15 قدم طول ، 12 قدم عرض و حدود 3 متر عمق دارد .
بوميان محل در توجيه نام حوض شيري ميگويند : ساكنان قلعه آنقدر بز داشتهاند كه وقتي بزها را ميدوشيدهاند حوض شيري پر از شير ميشده است. حال باتوجه به ابعاد حوض اگر از هر بز در هر وعده بطور متوسط يك ليتر شير دوشيده شود براي پر شدن حوض بايد 540 هزار راس بز وجود داشته باشد كه اين امر غير ممكن و دور از ذهن است . بنابراين بايد دنبال دليل ديگري براي اين نام گذاري گرديد. ( همانطور كه در قسمتهاي قبل گفته شد در قلعهي فورگ نيز در قسمت شاه نشين قلعه ، حوضي وجود دارد كه به آن حوض شير ميگفتند. در نزديكي اين حوض راه يا چاههاي كور شدهاي وجود دارد كه روستائيان فورگ معتقد بودند كه در ته آن چاه و در اعماق كوه فضاي بازي وجود دارد و حوضي ساروجي و چاهي آب )
در شمال شرقي حوض شيري آثار يك چاه وجود دارد كه پر شده است. اطراف دهانهي چاه را با ساروج پوشش دادهاند. آيا اين چاه ، مادر چاه كاريز معكوسي نبوده است كه از بند دره
آب گيري ميكرده ؟ آيا از اين چاه با چرخ چاه و دلو آب بالا ميكشيدهاند و در حوض شيري
ميريختهاند . آيا نام شيري ، نام خود را از شيوهي آب گيري حوض گرفته است ؟
بوميان محل در مورد چگونگي ساخت قلعه كوه و بردن مصالح به ارتفاعات ميگويند : بزها را در قلعه جو خور كرده بودند. مصالح را به پشت بزها ميبستند و آنها را رها ميكردند. بزها از كوه بالا ميرفتند و خود را قلعه ميرساندند . ( براي قلعه دختر بالاي بند ريز بشرويه نيز ميگفتند :
مشك هاي آب را به پشت بزها مي بستند و آنها را رها مي كردند.) در افسانهي بوميان پاي قلعه كوه هيچ اشارهاي به اين شيوهي انتقال آ ب نشده است اما ميتواند يكي از مناسبترين شيوهها براي انتقال آب به ارتفاعات باشد و اگر اين باشد حوض شيري معني پيدا ميكند. حال در يك جمع بندي كلي ميتوان گفت : منابع تامين آب حوض غلام كش و حوض شيري احتمالا از طريق سه شيوهي مختلف بوده است كه اين سه شيوه عبارت بودند از :
الف : ايجاد كردن حوضهايي بر سر راه روان آبهاي ناشي از باران
ب : ايجاد كردن چاهي كه در واقع مادر چاه يك كاريز معكوس بوده كه از بند دره آب گيري
ميكرده و بالا كشيدن آب با كمك چرخ چاه صورت ميپذيرفته است .
ج : بستن مشك هاي آب به پشت بزها و رها كردن آنها تا از كوه بالا بروند و خود را به قلعه برسانند.
حوض غلام کش، دید از بالا و شهر بیرجند در پس زمینه
نمایی دیگر از حوض غلام کش و ستون هایی که سقف را نگاه می داشته اند. سقف فرو ریخته و ستون ها هنوز پایدار مانده اند
ابعاد آب انبار و مقایسه ی آن با قامت یک مرد
نمايي دیگر از درون حوض غلام كش
نمایی از درون حوض غلام کش، عظمت ستون ها و خشت های پخته که در ساخت ستون ها و دیواره ها به کار گرفته شده است. ساروج به کار گرفته شده که برای نفوذ ناپذیری حوض به کار گرفته شده از پس قرن¬ها هنوز پایدار مانده اند. در ته کادر حفره ای که در دیوار حوض ایجاد شده مشخص است
حفره ای که در تحتانی ترین قسمت حوض ایجاد شده است. مشخص نیست که این حفره محل خروج فاضلاب حوض بوده که در دوره های اخیر تخریب و بزرگتر شده یا ویرانی ست که جستجوگران گنج برجای گذاشته اند
نمایی بسته از ساروج دیواره که هنوز از پس این همه سال پابرجا و استوار برجای مانده است
نمایی دیگر از درون حوض غلام کش، دید رو به ارتفاعات و قلعه کوه گرفته شده است.
جایگاهی در شرق حوض که بقایای زیادی از خشت پخته و سفال در آن جا به حال خود رها شده اند. در انتهای همین شیب چند آب بند وجود دارد
بقایای چند آب بند که در مسیر سیلاب و در ارتفاعات نزدیک به حوض غلام کش ساخته شده اند تا آب باران را جمع آوری کنند و سپس به حوض غلام کش منتقل گردند.
نمايي از درون حوض شيري، و پله کان ویران شده ای که راه دسترسی تا کف حوض را فراهم می آورده است
نمایی دیگر از حوض شیری
در محلی که مرد ایستاده، سکویی از جنس ساروج وجود دارد که درون خاک پنهان شده، مشخص نیست که جایگاه چاهی بوده که پرشده یا کارکرد دیگری داشته است. کاوش های باستانی می تواند رازهای سر به مهری را بگشاید. شاید محلی باشد برای مادر چاه یک کاریز معکوس که از بند آب می گرفته و با کمک چرخ چاه از آن آب می کشیده اند.
قلعه در ارتفاعات، عکس از کنار حوض غلام کش گرفته شده است
نمایی از درون فضایی بسته مثل یک حوض که کف آن از جنس ساروج است و در مرکز حوض چاهی قرار دارد که با آوار نیمه پر شده است. این حوض در درون قلعه ای در ارتفاعات نزدیک به شهر اسفراین واقع شده است