افسانه هیرمند
پژوهش از حمیدرضا خزاعی
افسانه هیرمند
« هیرمند رودخانه بزرگ و پر عظمتی است که از کوه بابا در 60 کیلومتری غرب کابل سرچشمه می¬گیرد و پس از طی 1200 کیلومتر در هامون سیستان می¬ریزد. در اوستا هیرمند رودخانه مقدس و پرشکوهی است که خیزاب¬های سپید برانگیزد و سرکشی کند و به¬سوی دریاچه کیانسی روان گردد و بدان فرو ریزد. هیرمند رودی است که نیروی اسبی از آن اوست، که نیروی اشتری از آن اوست، که نیروی مرد دلیری از آن اوست. چندان فر کیانی در هیرمند است که می¬تواند دشمنان را سرگشته و پریشان کند و دچار گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما نماید»
می گویند: هیرمند دوشیزه ای زیبا و طناز و دوست داشتنی بود. خواستگاران فراوانی داشت که هریک هزاران بار حاضر بودند در پایش جان دهند. هیرمند مغرور و سرکش، نسبت به همه بی باک و بی پروا بود.
اهریمن روزی در لباس انسان خود را به¬هیرمند نشان داد و دل از کف زیبا رو ربود. هیرمند که تا آن زمان معنی و مفهوم عشق و عاشقی را نمی¬دانست دل باخت. کششی نامرئی او را به¬سوی جوان زیبارو می¬کشاند.
با گذشت هر روز و هر ساعت بی¬تاب¬تر می¬شد. بالاخره طاقت هیرمند زیبا تاق شد و با همه¬ی غرور در پای پدر زانو زد و با اعتراف به عشق خود از پدر خواست تا زمینه¬ی وصال را فراهم آورد. پدر که می¬دانست عشق عجولانه سرانجامی ندارد به¬خواست دختر توجهی نکرد. و او را به صبر و شکیبایی تشویق کرد. دختر به¬تصور این¬که پدر خواست او را به¬هیچ گرفته است برخلاف میل پدر به محبوب خود پیوست و پدر از غصه هلاک شد.
چندی که گذشت دختر فهمید که فریب خورده است و جوان اهریمنی بیش نیست. هیرمند با دلی شکسته و خونین بر گور پدر شتافت و با گریه از ظلمی که در حق پدر روا داشته بود معذرت خواست و با خود عهد بست تا به کفاره¬ی این گناه آن¬قدر بگرید که همه¬ی سرزمین پدریش را سیراب کند. هیرمند آن¬قدر گریست که از آب چشمش جوی¬ها به¬هم آمد و رودخانه بزرگ هیرمند پدید آمد. تا دنیا دنیاست هیرمند همچنان می-گرید تا با اشک¬های خود سرزمین پدرش را شاداب کند.
یافته ها:
1- گریه و باران از گذشته های بسیار دور در پیوند با هم قرار دارند. در تورات آمده است که زنان به وقت پاشیدن بذر گریه می کردند تا آسمان را به گریه وادار کنند. این گریه هنوز هم در بسیاری از مراسم طلب باران حضور دارد. در روستای کُرُه قاین مراسم طلب باران با گریه ی دختران آغاز و با گریه پایان می یابد. در بسیاری از مراسم های دسته جمعی طلب باران، زنان، کودکان شیرخواره را شیر نمی دهند تا کودکان گریه کنند و گریه ی دسته جمعی آنان آسمان را به گریه وادار کند. رد پای این گریه و باران را علاوه بر تورات در افسانه¬های محلی خودمان نیز می توان پیدا کرد. یکی از زیباترین این افسانه ها، افسانه ی هیرمند است.
منابع:
1- سایت نیستانه / دکتر الهه معروضی / مقاله ی: فروغ بانوان آب در چند آيين كهن و چند رسم متداول ایرانی
2- هزار افسان کجاست / بهرام بیضایی / انتشارات روشنگران / چاپ 1391 / ص 117 تا 119