روباه

برگزاری مراسم روباه

پژوهش از حمیدرضا خزاعی

حمیدرضا خزاعی

این گزارش یا مقاله با اندکی تغییر برگرفته از کتاب: افسانه باران یا باران خواهی در ایران است.

 

روباه

 

شهرستان اسفراین و بخصوص سه روستای برج و بزنج و کشتان (روستای کشتان در وضع موجود به شهر اسفراین پیوسته و یکی از محلات این شهر محسوب می¬شود. ) از معدود جاهایی هستند که در مراسم طلب باران روباه نقش تعیین کننده¬ای دارد.

روباه بالدار
سینی یا بشقاب بازمانده از دوره ی ساسانیان، بر روی این سینی، روباه بالدار نقش شده است. درخت زندگی از سمت دست ها به سوی انتهای دم رشد کرده است. در نگاه اول به نظر می رسد که بر سینی اژدهایی نقش شده اما وقتی به دم آن توجه کنیم، روباه بودن آن کاملا آشکار می شود

 

معنی واژه ی روباه


در فرهنگ معین در معنی دوم و سوم واژه¬ی روباه، اشاره به آفتاب و خورشید شده است. بنابراین روباه می¬تواند اشاره¬ای مستقیم به ایزد مهر و درخواست باران از او باشد. از طرف دیگر نام و جایگاه این سه روستا نیز اشاره مستقیم به نام سه ایزد یا جایگاه سه ایزد دارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه¬ی خود تحت نام آذر و اولین روز آن اشاراتی به روباه دارد که مطالعه¬ی آن در این قسمت خالی از فایده نیست و جایگاه روباه را در باور مردم و بخصوص مردمان این منطقه روشن¬تر می¬کند. ابوریحان می¬نویسد:
[ اولین روز آذر، روز هرمز است و این روز سواری کوسه است. و آن سنتی¬ست مرسوم که مردی کوسه و خنده آور در این روز بر خری سوار شود و این سنت منحصر به مردم فارس است و چون این روز به علت اهمال کبیسه اشتداد سرماست این کوسه پارچه¬هایی برخود پیچیده و جامه¬های کهنه می¬پوشد تا برای شناخته شدن از جمع مردم علامتی باشد و غذاهای گرم و مسخن خورده و آشامیدنی¬های تسخین آور می¬نوشد و تن خویش را با روغن¬هایی که جلوی سرما را بگیرد چرب کرده سپس بادبیزنی به¬دست می¬گیرد و خود را باد می¬زند و مردم به¬او می¬خندند و بر او آب می¬پاشند و برف و یخ به¬سوی او پرتاب می¬کنند و او از اعیان و اشراف عطایائی دریافت می¬کند و در عصر ما این رسم در شیراز و برخی دیگر از شهرهای فارس معمول است و او برای این کار باجی هم به حکومت می¬پردازد.
ابوسعید احمدبن محمد بن عبدالجلیل مهندس برای من حکایت کرد که در شیراز دیده است مردی از نگهبانان دولت را که دارای ریش بلندی بود و به¬دنبال آن کوسه خرسوار روان بود و مقداری گِل قرمز با خود داشت که به در هر خانه که چیزی نمی¬دادند از این گِل پرتاب می¬کرد. این روز را نیز اسال و هاروگان نیز گویند و پادشاهان کیانی آن¬را بهار جشن می¬نامیدند و در این روز بود که خبر شابحیره رسید و آن¬ها روباهانی بودند بالدار که در عصر پادشاهان کیانی می¬زیستند و سعادت و خوشی روزگار آنان به این روباهان بود که پس از ایشان منقرض شدند. از این¬جاست که در این روز نگاه بر روباه را مبارک و فرخنده شمارند.
ممکن است خواننده شگفت نماید که چگونه روباه بال دارد ولی مرا کسی که به گفته¬های او اطمینان دارم و او ابوالقاسم علی بن احمد طاهری است حکایت کرد که فرماندار اسبیجاب در سال سیصد و هفتاد ونه برای نوح بن منصور فرمانروای خراسان اسبی شاخدار و روباهی بالدار پیشکش فرستاد و این روباه در پهلوی خود بالی داشت که پرهایی بر آن روییده بود و تا آدمی نزدیک او می¬رفت بال¬های خود را باز می¬کرد و همین¬که از او دور می¬شدی بال¬های خویش را جمع می¬کرد و به پهلوی خویش می¬چسباند و ابوالقاسم نامبرده گفت که او خود این روباه را در قفس دیده است.
این روز نخستین روزی بود که جمشید مروارید را از دریا بیرون آورد و پیش از او کسی مروارید را نمی¬شناخت و این روز به دخول آفتاب در برج حمل نزدیک بوده و مردم آن را عید می¬گرفتند و شادمانی می¬کردند. برای این¬که زمستان منقضی شده و زمان بدبختی و سختی سپری گشته و بهار با روائح جان فزا و نسیم بهاری روی آورده و نیز برای این که زمان همچون مرده¬ای بود که از نو زنده گشته و در این روز به-صحرا بیرون می¬رفتند و به گیاهان نظر می¬افکندند و برای پادشاهان در چنین روزی پیش از غذا روباهی و پس از غذا هدهدی و جوجه¬ای و کره خری و میوه¬هایی که در شاخ گل پدید آمده بود هدیه می¬آوردند.اسعد ساعات آن ساعتی است که برج بره در آن طالع باشد و اصحاب نیرنگ¬ها به¬ساعت سحر تبرک می¬جویند و بر این گمانند که خاصیتی که در آن ذکر شده در هر حال موجود است و می¬گویند هرکس صبح این روز پیش از آن که لب به گفتار گشاید یک به بخورد و اترج ببوید همه¬ی سال را خوشبخت خواهد بود.
طاهربن طاهر می¬گوید که ایرانیان در ایام قدیم اگر ماه در منزل آتشی بود عسل می¬خوردند و اگر در منزل آبی بود آب می¬نوشیدند. برطبق متابعت ازمنازل قمر.

روباه بالدار

سینی مربوط به دوره ساسانی، نقش روباه بالدار در مرکز و درخت زندگی در پیرامون آن، روباه بالدار در تمام حاشیه ی سینی تکرار شده است

 

ایرانشهری از قوچ سفیدی در سرزمین ارمنستان می گوید که در صبح روز ثعلب بر کوه بزرگی آشکار می شود، اگر قوچ فریاد کند سال پر برکتی می شود.

ایرانشهری می¬گوید: من از جمعی از علمای ارمنیه شنیدم که می¬گفتند که چون صبح روز ثعلب شود بر کوه بزرگی که میان زمین داخل و زمین خارج است قوچ سفیدی دیده می¬شود که در همه سال جز در این وقت دیده نمی¬گردد و مردم این ناحیه اگر این قوچ فریاد کند می¬گویند سال پر نعمت است و خوش خواهد گذشت و اگر فریاد نکند به خشک¬سالی فال بد می¬زنند.
ایرانیان صبح یوم¬الثعلب با نگاه کردن به ابر تیمن می¬جستند و از صفا و کدورت و لطافت و کثافت آن به¬سعادت و نحوست زمان و خشک¬سالی و فراوانی سال استدلال می¬کردند.] 1
گفته¬ها و نقل قول¬های ابوریحان به¬خوبی جایگاه روباه را در باور مردمان این سرزمین در گذشته¬های دور نشان می¬دهد و در فرهنگ معین نیز تحت نام روباه به خورشید اشاره شده است و نام قدیم اسفراین نیز مهرجان بوده که معرب شده¬ی مهرگان است.
حال بپردازیم به اجرای آیین طلب باران در سه آبادی برج، بزنج و کشتان و بطورکلی تمامی روستاهای پیرامون شهر اسفراین. در سال¬هایی که آسمان بخیل می¬شود و نمی¬بارد یا کم می¬بارد، نمایشی آیینی در روستاهای اطراف اسفراین برگزار می¬شود. در این نمایش تقریبا تمامی اهالی روستا به¬صورت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دارند. این نمایش در روستاهای مختلف دارای وجوه اشتراک و اختلاف است. این اشتراک و اختلاف شاید ریشه در قومیت¬های مختلف ساکنان این منطقه داشته باشد. ساکنان اولیه¬ی منطقه پارت¬ها بودند که پس از حمله¬ی مغول از دم تیغ گذرانده شدند و اکنون فقط چند روستا هستند که فارس زبان هستند و به-نظر می¬رسد که از اعقاب ساکنین اولیه¬ی منطقه باشند. گروه دوم ترک¬ها هستند که باید از اعقاب گرائیلی¬ها باشند و همراه با هلاکو خان به¬ایران آمده¬اند و در مناطق مختلف خراسان از جمله در اسفراین ساکن شده¬اند. در دوره¬ی صفویه نیز کردها یا کرمانج¬ها از کناره¬های دریاچه وان در ترکیه به اطراف ورامین و سپس به شمال خراسان کوچانده شدند. کرمانج¬ها برای جلوگیری از حمله¬ی ازبک¬ها و ترکمن¬ها و . . .به شمال خراسان که در دوره¬ی صفویه تقریبا خالی از سکنه شده بود کوچانده شدند. در وضع موجود این سه¬ قوم در کنار هم زندگی می¬کنند و به¬دلیل مجاورت بر روی زندگی و فرهنگ یک¬دیگر تاثیر گذاشته¬اند.

 

روباه بالدار

نقاشی ديواري افراسياب، نقش روباه بالدار بر لباسهای ورگومن و همراهان او ، بافندگی ساسانیان

 

روباه بالدار

بازسازی طرح لباس خسرو پرويز در صحنه خسرو سوار بر اسب در تاق بستان

 

روباه در مراسم باران خواهی کشتان، برج و بزنج

 

برای اجرای مراسم باران¬خواهی، در روستاهای کشتان، برج و بزنج یک نفر پوستینی را پشت و رو به¬تن می¬کند. یعنی طرف پوست رو به¬داخل و طرف پشمی رو به¬بیرون، اطرافیان برای مرد پوستین پوش دم درست می¬کنند و او را شبیه روباه می¬کنند. البته خود اهالی می¬گویند روباه و فقط دمش می¬تواند شبیه روباه باشد. روباه جلودار نمایش آیینی می¬گردد. بچه¬ها پشت سرش راه می¬افتند و دسته¬جمعی می¬خوانند:
یار یار، یاران لر          yâr yâr yârân lar
هفته هفته، باران لر       hafta hafta bârân lar
گندم به¬زیر خاکه         gandom be zire xâka
مثل برنج پاکه             mesle berenje pâka
بری بارون هلاکه         barey bârun halâka
ابر سیاه گُرگُر             abre siyhe gor gor
بارش بباره شُرشُر        bâreš bebâra šor šor
و به در تک تک  خانه ها می روند. صاحب خانه قدری گندم یا آرد به آن ها می دهد و یک بادیه آب بر روی روباه می¬ریزد. روباه به¬صاحب خانه تعظیم می¬کند و به¬در خانه ی بعدی می روند.


بشقابی سیمین از دوره ی ساسانی، نگاره ی حکاکی شده بر روی آن مردی را نشان می دهد که صورت خود را سیاه کرده است و به صورت پشت و رو بر چهارپایی بالدار (شاید روباه بالدار) نشسته و در سُرنا می دمد. (این بشقاب در موزه ارمیتاژ نگهداری می شود)


 
طلب باران در فرتان و دنج

 

در روستای فرتان و دنج به جای روباه، پارچه ی سبز رنگی را بر سر چوب می بندند. در جلو در هر خانه صاحب خانه بعد از دادن هدیه، روی پارچه سبز آب می ریزد.

 

طلب باران در روستای چهل حصار، جوشقان و کوشکی

 

در روستای چهل حصار پارچه ی سفید رنگی را بر سر چوب می¬بندند و در کوچه ها می گردانند. صاحب خانه بعد از دادن هدیه بر روی پارچه و کسی که آن را حمل می¬کند آب می ریزد و می گوید: خدا بارانی بفرستد که مثل حالا خیس شوی.
در روستای جوشقان، عروسکی پارچه ای را بر سر چوب می بندند و در کوچه ها به راه می افتند. بعد از رفتن به در تک تک خانه ها می روند .
بعد همگی به سر جوی آب می روند و کسی که چوب و پارچه ی سفید را حمل می کنند را به داخل آب می اندازند و با خیس شدن و در آب غلتیدن او باور دارند که باران خواهد بارید.
در روستای کوشکی عروسک بزرگی می سازند و یکی از زنان آبادی این عروسک را برمی¬دارد و پیشاپیش بقیه به راه می افتد.
پس از رفتن به در تک تک خانه ها همه در مسجد آبادی جمع می شوند. در کشتان و بزنج قدری از آردها را با آب مخلوط کرده و مخلوط آب و آرد را روی ناودان مسجد می ریزند تا از ناودان فرو ریزد و می گویند: این را که ریختیم پشت سرش باران ببارد. با بقیه ی آردها فطیر می پزند و میان همه قسمت می کنند.
در فرتان و دنج با آردها جمع شده فطیری درست می کنند و روی فطیر را با چوب سوراخ سوراخ می کنند مثل زمینی که بر آن باران باریده باشد. وقتی فطیر پخته شد فطیر را می برند روی یک بلندی و آن را مثل یک چرخ غِل می دهند فطیر چرخ می زند و پایین می اید در پایان چرخش اگر به رو افتاد، یعنی روی سوراخ سوراخ شده به طرف آسمان بود باور دارند که باران خواهد بارید و اگر به پشت بیفتد یعنی روی سوراخ سوراخ شده به¬طرف زمین باشد باور دارند که باران نخواهد بارید و باید کار را از نو آغاز کنند تا به فطیر و چرخش فطیر برسد.

در یاد دارم که در اوایل دهه ی چهل، در یکی دو روز مانده به نوروز، حاجی فیروزی خود را به شکل روباهی آراسته بود

در آئین های پیش از نوروز در اوایل دهه ی چهل در خاطر دارم وقتی کودک بودم نزدیک به نوروز با خانواده برای دیدنا از دولت آباد به تربت حیدریه رفته بودیم، حاجی فیروزی را دیدم که پوست روباهی را به سرکشیده بود، کله ی روباه روی تاج سرش بود و دم روباه روی شانه هایش دایره زنگی می زد و از این مغازه به آن مغازه می رفت و جمع کثیری از مردم پشت سرش راه افتاده بودند و این اولین و آخرین باری بود که حاجی فیروزی را در این هیئت دیدم.

 

 

یافته ها

 

1-    در روستاهای کشتان، برج و بزنج روباه یا مردی که خود را به شکل روباه درآورده عروس باران است. تا جایی که در یاد دارم در دوران کودکی در شهر تربت حیدریه حاجی فیروزی را دیدم که کلاهی از پوست روباه یعنی پوست کاملی از روباه را بر سر انداخته دف می¬زد و از این مغازه به آن مغازه می¬رفت. چون در جای دیگری همچین چیزی را ندیده¬ام نمی¬توان گفت: بخشی از یک آیین بوده یا حاجی فیروز از روی تفنن خود را به همچین شکلی درآورده بود. وجود عروس باران به¬شکل روباه می¬تواند به¬خاطره رنگ و بویی از یک آیین فراموش شده بدهد.
2-    در فرهنگ معین در معنی دوم و سوم واژه¬ی روباه، اشاره به آفتاب و خورشید شده است. بنابراین روباه می¬تواند اشاره¬ای مستقیم به ایزد مهر و درخواست باران از او باشد.
3-    ابوریحان بیرونی می¬نویسد: روز اول آذر پادشاهان کیانی آن¬را بهار جشن می¬نامیدند و در این روز بود که خبر شابحیره رسید و آن¬ها روباهانی بودند بالدار که در عصر پادشاهان کیانی می¬زیستند و سعادت و خوشی روزگار آنان به این روباهان بود که پس از ایشان منقرض شدند. از این¬جاست که در این روز نگاه بر روباه را مبارک و فرخنده شمارند.
4-    در ترانه¬ای که برای طلب باران خوانده می¬شود هیچ اشاره¬ای به روباه نشده است.

روباه بالدار

تنگ بازمانده از عصر ساسانی و نقش روباه بالدار


منابع:

 

1-    آثارالباقیه / ابوریحان بیرونی / ترجمه اکبر دانا سرشت / انتشارات امیرکبیر / چاپ 1386 / ص 342 تا 344

 


پی نوشت:

 

وجه تسمیه ی چهار روستای برج، بزنج، کشتان و فرتان مورد بررسی و دقت قرار می¬گیرد. این اسامی بی¬ارتباط به آب و باران نیستند. باید بدانیم که نام اسفراین در گذشته¬های دور مهرگان یا مهرجان بوده است. در نزهه¬القلوب آمده است: "اسفرایین از اقلیم چهارم است شهری وسط و در مسجد آن¬جا کاسه¬ی بزرگی است که دور آن دوازده گز خیاطی¬ست و از آن بزرگتر کاسه کسی پیش از آن نساخته است¬کاسه¬ی بزرگ را که در اغلب مساجد قدیمی می¬توان دید در قدیم مهرآس می¬نامیدند و امروز سنگ آب می¬نامند و در جانب شمال شهر قلعه¬ای است محکم و آن را دز خوانند" در ارتفاعات شمالی شهر در وضع موجودبقایای دو قلعه وجود دارد که آن را کافر قلعه می¬نامند. در جانب شمال غربی شهر بقایای نهری بزرگ در دامنه¬ی کوه وجود دارد که آن را نهر چهل دختر می¬گویند و بالاتر از نهرغاری هست به¬نام غار چهل دختر و همه¬ی این مجموعه در شمال روستای کشتان قرار دارند.
وجه تسمیه و پاره ای از باورها در کشتان و فرتان

دو روستا در شمال شهر اسفراین واقع شده¬اند که هر دو روستا در وضع موجود در بافت پیوسته شهر واقع شده¬اند. فرتان در شمال شرقی شهر و کشتان در شمال غربی شهر. می¬گویند: چهل دختر بر روی نهری کار می¬کردند که قرار بود آب را به¬کشتان بیاورد و چهل پسر بر روی نهری کار می¬کردند که قرار بود آب را به فرتان برساند. دخترها کار ساخت نهر خود را زودتر به پایان بردند و آب به¬سمت کشتان رفت و کشتان به کشتان معروف شد.
پسرها کار نهر را نتوانستند به¬پایان برسانند و آب به فرتان نرسید و فرتان به¬فرتان (فرت= پرت و فرتان= پرتان) معروف شد. پسران خشمگین شدند و بر دختران هجوم بردند. دخترها به¬کوه پناه بردند، کوه شکاف خورد و دختران در شکاف کوه ناپدید شدند و دیگر کسی آنان را ندید.
در ارتفاعات بالای غار چهل دختر، بقایای دو قلعه وجود دارد. قلعه¬ای که در جانب غربی غار است رهی باریک و صعب¬العبور تنها راه دسترسی به¬قلعه است و قلعه¬ای که در جانب شرقی غار واقع شده هیچ راه دسترسی ندارد و تنها با نردبانی بلند می¬توان به بالای آن صعود کرد. هردو قلعه قلعه¬های کوچکی هستند و احتمالا در گذشته¬های دور باید پرستش¬گاه ایزدبانوی آب¬ها اردویسور آناهیتا بوده¬اند.

وجه تسمیه و باورها در روستای بزنج

بزنج در غرب اسفراین و در حاشیه¬ی جنوبی جاده¬ی اسفراین-بجنورد واقع شده است. بزنج در واقع ترکیبی از ( بغ + زن + جا )است که می¬شود جایگاه زن خدا یعنی جایگاه ایزد بانوی آب¬ها اردویسور آناهیتا.
در بیرون روستای بزنج دو زیارتگاه یا دو ساختمان مخروبه وجود دارد با نام¬های شیخ زیارت و شیخ جنی. شیخ زیارت مورد احترام اهالی¬ست و حتی مورد احترام روستاهای پیرامون نیز هست. ساختمان این دو زیارتگاه تقریبا ویران شده و از هرکدام تقریبا یک یا دو دیوار بیشتر بر سرپا نیست.
شیخ زیارت مورد توجه دو دسته از مردم است یعنی دو کارکرد متفاوت و شاید هم نزدیک به¬هم داشته و هنوز هم این کارکردها مورد توجه اهالی¬ست و هنوز هم این کارکردها را باور دارند. شیخ زیارت حامی حیوانات و عطا کننده¬ی فرزند به¬زنان غیر بارور است. در گذشته و در وضع موجود اگر گاوی شیرش تلخ شود و یا به¬گوساله¬اش شیر ندهد در روز چهارشنبه گاو را به¬محل شیخ زیارت می¬برند و دور مقبره می-چرخانند و باور دارند که حال گاو خوب می¬شود، تلخی شیر از میان می¬رود و گاوی که به گوساله¬اش شیر نمی¬داد گوساله را می¬پذیرد.
زنانی که به هر دلیل صاحب اولاد نمی¬شوند، در روز چهارشنبه به زیارتگاه شیخ زیارت می¬روند، گهواره-ای کوچک از چوب می¬سازند(هیلانک) عروسکی در گهواره می¬خوابانند و در حالی که گهواره را به¬آرامی تکان می¬دهند برای کودک خیالی یا کودکی که در آیندهخ خواهند داشت لالایی می¬خوانند. و باور دارند که صاحب اولاد خواهند شد. ناهید خدای گاوان و گوسفندان است و وظیفه¬اش پر شیر کردن پستان آنان است. آریستوپول در سفرنامه خود می¬نویسد« وقتی چوپانان به اطراف قبر کورش می¬رسند( قبر مادر سلیمان یا معبد آناهیتا) می¬رسندگله¬ی خود را سه¬دور دور قبر  می¬چرخانند و از شیر گوسفنان بر دیوار آرامگاه می¬پاشند.
وجه تسمیه و باورها در روستای برج

روستای برج تقریبا چسبیده به روستای بزنج و در شمال آن واقع شده. دو روستا در دوسوی جاده¬ی اسفراین-بجنورد. برج در واقع باید همان برز باشد. برز ایزدی¬ست که در نیایش با دو ایزد دیگر یعنی هوم: ایزد درمان و نیریوسنگ= ایزد پیک و وحی اهورایی یاد شده است. برز ایزد کشاورزی¬ست که موکل بر افزایش دانه¬ها و غلات است.
در این روستا مزار یا زیارتگاهی شناسایی نشد ولی با توجه به نزدیکی با روستای بزنج و وجود دو زیارتگاه شیخ زیارت و شیخ جنی در روستای بزنج می¬تواند خاص بودن این روستا و دیرینگی آن را تایید کند.

 

شیخ زیارت، روستای بزنج اسفراین، عکس از حمیدرضا خزاعی

زیارتگاه شیخ زیارت در نزدیکی روستای بزنج

 

شیخ جنی، روستای بزنج شهرستان اسفراین، عکس از: حمیدرضا خزاعی

زیارتگاه شیخ جنی در نزدیکی روستای بزنج

 

شیخ زیارت، روستای بزنج اسفراین، عکس از: حمیدرضا خزاعی

نمایی دیگر از زیارتگاه شیخ جنی

 

دی ان ان فارسی , مرجع دات نت نیوک فارسی
دی ان ان