آب انبارهای بجستان
پژوهش از: حمیدرضا خزاعی
آب انبارهای بجستان
شهر بجستان دارای هفت آب انبار و چندین حوض انبار بوده است . آب انبارها اختصاص به آب شرب و حوض انبارها خاص آب ریخت و ریز بوده اند . در وضع موجود تقریباً تمامی حوض انبارها از میان رفته و هیچ اثری از آثار آن ها برجای نمانده است . اما آب انبارها به غیر از یکی از آن ها ( آب انبار حسینیه ی قلعه که خراب شده و اثری از آن برجای نمانده است . ) تقریباً حفظ شده و پاره ای از آن ها هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرند .
آب انبارهای شهر بجستان عبارتند از :
1- آب انبار حاجی قربان ، متولی این آب انبار آقای سقائی هستند . این آب انبار در وضع موجود فعال بوده ، برای برداشت آب ، موتور پمپ گذاشته و شیر برداشت به بیرون از پاشیر منتقل کرده اند . با باز شدن شیر موتور روشن شده و آب به جریان می افتد . با بستن شیر موتور دوباره خاموش شده و آب از جریان می افتد .
2- آب انبار حاجی میرزا ، متولی این آب انبار آقای رستمی است . این آب انبار در وضع موجود وصل به آب لوله کشی شهر است و با آب شهری پر می شود . می گویند حاج میرزا پول حلالی برای ساخت آب انبار خود کنار گذاشته بود . از روزی که کار ساخت آب انبار را آغاز کرد ، هر روز غروب پیش از آن که کارگران کار را تعطیل کنند ، شالی پهن می کرد و با ترازو برای هر کارگر 5 سیر و برای استاد معمار 10 سیر نبات می کشید و آن را همراه با دستمزد همان روز به کارگران می داد . گود را برداشتند ، دیوارهای مخزن را ساختند و بالا آمدند تا رسیدند به سقف . زمانی که داشتند کار سقف را انجام می دادند کاروانی از یزد وارد شهر شد . کاروانیان قصد رفتن به مشهد و زیارت امام رضا را داشتند . در میان کاروان مرد معماری بود که از سر اتفاق گذارش به محل آب انبار حاجی میرزا افتاد و کار سقف زدن را از نزدیک می بیند . با دیدن نوع کار رو به معمار سازنده آب انبار کرده و می گوید : « سقفی که می سازی خراب می شود و همه را به کشتن می دهی »
و ادامه می دهد : « صاحب حوض کیه ؟ »
می گویند : « حاج میرزا »
می گوید : « خبرش کنید بیاید . »
می روند دنبال حاج میرزا و حاج میرزا را می آورند . استاد معمار می گوید : « کار آب انباری که می سازی خراب است . تو آدم خوبی بوده ای که گذر من به این جا افتاده و کار را دیده ام ، بگو کار را تعطیل کنند اگر نه به بلای بزرگی گرفتار می شوی . »
حاج میرزا می گوید : « تو کی هستی ؟ »
می گوید : « معمار هستم به یزد و حالا زوار امام رضا . »
حاجی میرزا می گوید : بیا و بزرگی کن و کار را خودت تمام کن . »
حاجی میرزا به هر زبانی هست استاد معمار را نگه می دارد با این شرط که بعد از پایان کار معمار و زن بچه اش را به زیارت امام رضا ببرد . می گویند : استاد معمار چوب علمی را در وسط مخزن توی زمین فرو می کند . بر سر چوب طنابی می بندد و هر خشتی که به کار می زند ریسمان استاد بوده است .
3- آب انبار حاجی امین ، متولی این آب انبار آقای رئوفی . این آب انبار جدیدترین آب انبار شهر است . تمام شدن ساخت آب انبار با آب لوله کشی شهر هم زمان بود . برپایه ی اظهارات مردم ، به دلیل همزمانی ساخت آن با آب لوله کشی برای این حوض ، آب راهی ساخته نشده و هیچ وقت آب اندازی نیز نشده است .
4- آب انبار کهنه ، این آب انبار متولی ندارد و همانطور که از نامش پیداست باید قدیمی ترین آب انبار بجستان باشد .
5- آب انبار نو ، این آب انبار جلو کوچه درونه واقع شده است
6- آب انبار حاجی خداد ، متولی آن آقای یزدانی فر
7- آب انبار حسینیه ی قلعه این آب انبار از میان رفته و اثری از آن برجای نمانده است . ورودی به این آب انبار از درون حسینیه بود و مخزن آن در بیرون حسینیه قرار داشت . موقع کشیدن خیابان مخزن آب انبار را پرکردند .
آب اندازی آب انبارها
آب انبارها را در زمستان ، در سردترین شب زمستان آب اندازی می کرده اند . در ابتدا مسیر جوی ها را تمیز می کردند و در شب وقتی رفت و آمد مردم در معابر کم می شد ، آب را به سمت آب انبار هدایت و آن ها را پر از آب می کرده اند . معمولاً ظرفیت هر آب انبار به گونه ای بوده است که دو تا سه شب طول می کشیده تا آب انبار پر شود . در دوره ای که کاریز سرده خشکیده بود ، آب انبار حاج خداد را یک نوبت با آب بندسار آب کردند که آب آن اندکی تلخ مزه شده بود و آب انبار حاجی میرزا را نیز با آب کاریز گل بید آب کردند به این ترتیب که در کوچه ها جوی کندند و با هر زحمتی بود آب را به آب انبار رساندند . همانطور که پیش تر از این گفته شد در این دوران بحرانی از درزاب و سری ده از سر 18 کیلومتری آب به شهر می آوردند و آب انبارها را پر می کردند . همانطور که پیش تر از این گفته شد در زمستان ها آب کاریزها رها بود و مورد استفاده ی چندانی نداشت .
بعد از تاسیس شهرداری ، خشک شدن کاریز سرده و احیاء مجدد آن در سال 1337 ، برای بهداشتی شدن آبِ آب انبارها ، تصمیم گرفتند آب در مسیر انتقال به آب انبارها از کانال های سرباز عبور نکند به این منظور مسیر با لوله های سیمانی لوله کشی شد ، از دهان کاریز سرده تا همه ی آب انبارها . سال ها آب کاریز سرده از طریق همین لوله ها به آب انبارها منتقل می شد .
حوض ها
حوض هایی که در سطح شهر پراکنده بودند و وظیفه ی آن ها تامین آب ریخت و ریز مردم بود . این حوض ها ، هرهفته با آب موقوفه ی حیاض پر از آب می شدند . در وضع موجود ، این حوض ها تماماً از میان رفته و هیچ اثری از آن ها برجای نمانده است . مرگ این حوض ها از زمانی آغاز شد که آب کاریز سرده خشک شد . تا کاریز سرده دوباره احیاء شود سال ها طول کشید و در طی این مدت بسیاری از این حوض خراب و نیمه ویران شدند . با راه افتادن کاریز سرده گویا مردم راه کارهای جدیدی برای تهیه ی آب ریخت و ریز خود پیدا کرده بودند و حوض ها دیگر آن نقش اولیه را نمی توانستند بازی کنند . این حوض ها تنها در حافظه و خاطره ی مردم هنوز زنده هستند . در نشست و گفتگو با مردم و بخصوص کهن سالان و میان سالان شهر تا جایی که حافظه و خاطرات آن ها اجازه می داد نام و تقریباً محل قرار گیری پاره ای از حوض ها را مشخص کردیم :
1- حوض میامی ، این حوض در کوچه ی درونه واقع بوده است .
2- حوض مسجد جامع ، این حوض جلو مسجد جامع شهر قرار داشته .
3- نزدیک به آب انبار حاجی امین حوضی وجود داشته که نام آن مشخص نیست .
4- حوض امام حسن ، این حوض نزدیک آب انبار حاجی میرزا قرار داشته .
5- حدود دویست متر پایین تر از آب انبار حاجی میرزا حوض دیگری وجود داشته که نام آن نامشخص است .
6- حوض گودال شیرین ، این حوض وضعیتی داشته که آب باران در آن جمع می شده است .
7- حوض داشگران ، پایین تر از آب انبار حاجی قربان و در اول صحرا قرار داشته است .
8- حوض سرسنگا ، این حوض در داخل بازار قدیم قرار داشته است .
9- حوض دم رباط ، هم کاروان سرا و هم حوض کاملاً از میان رفته و هیچ اثری از هیچ کدام آن ها برجای نمانده است .
10- حوض کلب رجب علی ، این حوض حدود دویست متر پایین تر از رباط قرار داشته
11- حوض سر پل ، این حوض در کوچه ی سرپل قرار داشته
12- حوض سرده ، این حوض از آب کاریز گل بید آب می شده است .
هر هفته روز جمعه ، آب موقوفه ی حیاض به شهر می آمد و حوض ها را پر از آب می کرد . تا نیاز مردم به آب ریخت و ریز تامین باشد .
آب اندازی آب انبارها خود داستان دیگری داشت و ارتباط چندانی با آب موقوفه ی حیاض نداشت . آب انبارها در سردترین شب های زمستان آب اندازی می شدند ، در زمانی که آب ارزش چندانی نداشت و غالباً رها بود تا خود را به کویر برساند . در شب های زمستان وقتی آب انبارها را آب می کردند ، متولی حوض حاضر اگر توانایی داشت خودش و اگر نداشت فرد یا افرادی را اجیر می کرد تا به این مهم بپردازند . معمولاً متولی حوض در این گونه شب ها حلوا می پخت و آن را میان کسانی که برای کمک آمده بودند قسمت می کرد . کار لایروبی آب انبار هر دو یا سه سال یک بار انجام می شد . این کار معمولاً در ابتدای زمستان و زیر نظر مستقیم متولی انجام می شد .
آب انبارها پس از آن که آب اندازی می شد . در آب انبار را گل می گرفتند تا کسی از آب ذخیره شده استفاده نکند . آب در تمام زمستان در مخزن باقی می ماند . با گرم شدن هوا ، تقریباً از اواسط فروردین یا کمی دیرتر در آب انبارها باز می شد و مردم حق داشتند آب شرب خود را از آب انبارها ببرند . آب موجود در آب انبارها تقریباً تا اواخر پاییز دوام می آورد . در دوره ای که آب انبارها آبی نداشتند و یا در آب انبارها گل گرفته می شد تا کسی از آن استفاده نکند ، مردم آب شرب خود را از دهان کاریزها برمی داشتند .
تامین نور در پاشیر آب انبارها
تامین نور در پاشیر آب انبار مسئله ی بسیار مهمی بود و در مناطق مختلف برای غلبه بر این مشکل راه کاری مناسبی اندیشیده شده بود . در منطقه ی طبس برای آب انبارهانورگیر می ساختند و کار به این ترتیب بود که نورگیر را در بالای پاشیر می ساختند ، یعنی در بالای پاشیر چاه وارونه ای قرار داشت که با سطح زمین در رابطه بود و نور پاشیر را در روز تامین می کرد . در فردوس برای تامین نور ، آن هایی که برای برداشت آب می آمدند از سمت راست راه پله ها پایین می رفتند و آن هایی که آب برداشته بودند از سمت چپ بالا می آمدند اما این همه ی چاره نبود و در بسیاری از جاها با نور مصنوعی که با کمک چراغ یا شمع ایجاد می شد راه را روشن می کردند . در بجستان و در معماری حوض ها شیوه ای خاص برای تامین نور لحاظ نشده بود . بسیاری از آب انبارها در میانه راه دارای چراغ سیمی و در پاشیر نیز دارای چراغ موشی بودند . سوخت این چراغ ها از طریق موقوفه و توسط متولی تامین می گردیده است . البته بودند کسانی که نذر داشتند و چند وقتی نور راه پله ها را تامین می کردند .
برداشت آب از آب انبارها بیشتر در روز و توسط بچه ها و خانم ها انجام می شده است . خانم ها با کوزه ( سبو ) این مهم را انجام می دادند . در برداشت آب از آب انبارها مردها نیز گاه مشارکت داشتند و این امر بیشتر در ماه محرم اتفاق می افتاد . وسیله ی برداشت آب مردها با خانم ها فرق داشت مردها با مشک آب می بردند . به این افراد سقا می گفتند و معمولاً کسانی بودند که نذر داشتند . آب را به در خانه هایی می بردند که روضه خوانی داشتند و یا به عزاداران تشنه لب با تاس آب می دادند .
همانطور که پیش تر از این گفته شد در دهه ی 20 وقتی کاریز سرده خشکید برای آب انبارها از درزاب و سری ده آب را به شهر انتقال داده و آب انبارها را پر می کردند اما حوض انبارها که مردم آب ریخت و ریز خود را از طریق آن ها تامین می کردند در بهار و تابستان و پاییز بی آب ماندند و رو به ویرانی رفتند . در این دوره ی 10 تا 12 ساله مردم آب ریخت و ریز خود را هم از دهان کاریزها برمی داشتند . البته در درون بعضی از خانه ها چاه آب وجود داشت و یا چاه های جدیدی حفر شدند . این چاه ها سر 8 تا 12 متر به آب می رسید . آب چاه به دلیل داشتن مزه و طعمی نامطبوع قابل شرب نبود و مردم از این آب برای ریخت و ریز استفاده می کردند . خانه هایی که در نزدیک مظهر کاریز قرار داشتند معمولاً در داخل خانه حوض داشتند که این حوض ها را با آب کاریز پر می کردند . باید توجه داشت که خانه های نزدیک به مظهر کاریزها نیازی به چاه نداشتند و برعکس خانه هایی که از مظهر کاریز دور بودند احساس نیاز بیشتری به چاه داشتند .
سبو دون
معمولاً در هر خانه ، جایی مخصوص برای کوزه های آب در نظر گرفته می شد . به این مکان و ظرفی سفالی که ته کوزه ها را در آن قرار می دادند سبو دون گفته می شد . سبودون عبارت از ظرفی سفالی بود مثل دو گلدان به چسبیده که ته کوزه ها را در درون آن قرار می دادند . معمولاً هر خانه دارای دو ایوان یا دو صوفه بود . ایوان یا صوفه فضای مسقف و بی در و پنجره ای بود که در دو سمت آن دو اتاق قرار دارد و ورودی هر دو اتاق از داخل صوفه یا ایوان باز می شود . صوفه ی پِتو ( petow ) و صوفه ی نَسر ( nasar ) اتاق های سمت پتو که در زمستان آفتاب گیر هستند ، برای اقامت زمستانه و اتاق های سمت نسر که در تابستان آفتاب گیر نیستند را برای اقامت تابستانه انتخاب می کردند . محلی که برای سبودان در نظر گرفته می شد معمولاً در سمت نسر بود که در تابستان در سایه قرار داشت و آفتاب کمتر به آن می تابید .
سرتُل
برای این که چیزی در کوزه نیفتد و غبار موجود در هوا ، آب درون کوزه را کثیف نکند، برای هر کوزه با پارچه سرکوزه می دوختند و داخل آن را با پنبه پر می کردند . سرکوزه را با نخ به دسته ی کوزه می بستند و توپ را در گلوی کوزه قرار می دادند . به این توپ پارچه ای سرتُل ( sartol ) گفته می شد .
برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به تاریخ و فرهنگ بجستان
وقف نامهی حوض حاجی قربان
ورودی آب انبار حاجی قربان
پاشیر آب انبار حاجی قربان ، دید از پایین
گنبد روی مخزن آب انبار حاجی قربان
گنبد روی مخزن آب انبار حاجی میرزا
ورودی به آب انبار حاجی میرزا
آب انبار حاجی امین
آب انبار نو
آب انبار کهنه
مخزن آب انبار کهنه
محل شیرهای برداشت آب انبار کهنه