نمادهای باران خواهی در افسانه ها
کوسه
پژوهش از حمیدرضا خزاعی
نمادهای باران خواهی در افسانه ها
این فصل باید زیر مجموعه¬ای از فصل کوسه قرار می¬گرفت، اما به دلیل آن¬که افسانه¬ها علاوه بر کوسه به¬موارد دیگری نیز توجه نشان داده¬اند بنابراین ترجیح داده شد تا نام مستقل جستجوی نمادهای باران خواهی در افسانه¬ها برای آن انتخاب شود. فصلی که به¬نظر می¬رسد سرچشمه¬ها را دقیق¬تر و بدون راز و رمز نشان می-دهد. علاوه بر افسانه¬هایی که در این فصل آمده¬اند، افسانه¬های دیگری نیز وجود دارند که سرچشمه¬ها را با دقت بیشتری نشان می¬دهند. جستجو برای یافتن آن¬ها به نتیجه¬ای نرسید. و مطمئن هستم که این حرکتی¬ خواهد شد برای کندوکاو در موضوعی که فراموش شده است.
کوسه در افسانه ها
در میان افسانه هایی که در طی یک دوره ی سی و چند ساله گرد آورده ام و یا در میان افسانه¬هایی که دیگران گرد آورده¬اند، افسانه¬هایی وجود دارند که آب و باران یا باران سازی را هدف قرار داده¬اند، تقریبا انگشت شمارند. در میان افسانه¬ها تا جایی که من بررسی کرده¬ام، سه افسانه وجود دارد که به کوسه پرداخته-اند. افسانه¬ی «هرچه مگی»1 و «غل ممد پهلوان»2 به¬صورت مستقیم کوسه را مورد توجه قرار داده و افسانه¬ی کچلک نیز به¬صورت غیر مستقیم به کوسه پرداخته است. دو افسانه¬ی «هرچه مگی» و «غل ممد پهلوان» را می¬توان افسانه¬ی باران نامید و هردو افسانه باید سرچشمه¬ی بسیار دیرینه¬ای داشته باشند و در طی دوران طولانی که سینه به سینه نقل شده و از دل تاریخ به امروز رسیده¬اند، بنا به¬شرایط اجتماعی اعتقادی در آن¬ها تغییراتی پدید آمده است. اما این تغییرات نتوانسته¬اند چهار چوب کلی افسانه را تغییر دهند. شنونده¬ی امروزی اگرچه باران خواهی هنوز دغدغه¬ی اصلی اوست و هنوز چشم به آسمان دارد اما شاید این دغدغه را نتواند در نگاه اول در این افسانه¬ها ببیند. باران هنوز دغدغه¬ی اصلی ساکنان این سرزمین است و در آینده نیز دغدغه¬ی اصلی خواهد بود اما معتقدات و باور¬ها تغییر کرده¬اند، جایگاهشان عوض شده، به¬تعبیری دیگر: افسانه و دغدغه از هم جدا افتاده¬اند. ارتباط میان آن¬ها بریده شده. باید خاکسترها را کنار زد و ریشه¬ها را نشان داد.
این دو افسانه و افسانه¬های دیگری که در این مجموعه آمده¬اند تا حد بضاعت سعی شده رمز گشایی شوند و با این کار پاره¬ای از حلقه¬های مفقوده در مراسم و آئین¬های باران خواهی بازیابی و شناسایی شوند.