حمید رضا خزاعی
عکس شماره یک
از راست به چپ: عباسعلی سلطان - سلطان رجبعلی - علینقی خان یاور اول (در زمان گرفتن این عکس درجه نظامی علینقی خان یاور اول بوده و سپس تا درجه میرپنجی ترقی می کند. )- عباسعلی خان سرتیپ - سلطان دوست محمد خان - سلطان عبدالصمد
عباسعلی خان سرتیپ، اولین فرد از اولاد علی بیگ است که به ریاست فوج قرایی می رسد. او اولین کسی است که راه دسترسی به ریاست فوج را هموار می کند و تاچند پشت بعد از او ریاست فوج در درون خانواده باقی می ماند. در دوره ی پهلوی که سازمان ارتش تغییر می کند، تشکیلات فوج برهم می خورد. مرحوم محمد کریم خان سرتیپ،آخرین فرد است که ریاست فوج را در اوایل دوره ی پهلوی نیز حفظ می کند و به موجب قوانین مصوب اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی این فوج نیز منحل و افراد و امکاناتآن در تشکیلات جدید نظامی ادغام گردید .
عکس فوق از مرکز اسناد آستان قدس رضوی تهیه شده است
عکس شماره دو
عباسعلی خان سرتیپ
عباسعلی خان سرتیپ اولین فرد از اولاد علی بیگ است که به ریاست فوج قرایی می رسد. این عکس از میان اسناد آستان قدس رضوی پیدا شده و تقریبا انتساب عکس به عباسعلی خان سرتیب رئیس فوج قرایی قطعی به نظر می رسد. البته من این عکس و عکس شماره یک که عباسعلی خان سرتیپ در آن حضور دارد را با دقت با هم مقایسه کرده ام. شباهت های فراوانی بین دو چهره وجود دارد، مثل رنگی بودن چشم ها، زخمی که در زیر چشم سمت چپ عکس و بالای گونه وجود دارد، دو خط موازی بین دو ابرو که خط سمت چپ رو به میانه ی خط بینی امتداد یافته و خط دیگر که به سمت چشم سمت راست متمایل شده است. در دست سمت چپ (دست راست) هر دو تصویر انگشتر کوچکی در انگشت کوچک قراردارد. همان انگشتر در عکس چهارم در انگشت کوچک دست راست مصطفی قلی سرهنگ فرزندعباسعلی خان قرار دارد
عکس شماره سه
مرحوم علینقی خان شجیع الملک (میر پنج)
این عکس نقاشی است که مشخص نیست از روی یک عکس نقاشی شده یا خود ایشان مدل نقاشی بوده اند. نقاشی در سال های آخر عمر ایشان تهیه شده است. مرحوم میر پنج پسر دوم علی بیگ بوده و پس از فوت برادر بزرگتر، یعنی عباسعلی خان سرتیپ، رئس فوج قرایی می شود و مدارج ترقی تا میر پنجی را طی می کند و تا پایان عمر حاکم تربت حیدریه بوده است. بعد از قتل مرحوم میرپنج ریاست فوج قرایی در حوادث مربوط به مشروطیت در سال 1326، به پسر بزرگش علی خان سرتیپ و بعد از او به محمدخان اشجع نظام و در پایان به محمد کریم خان سرتیپ سپرده می شود. .
اصل این عکس در آرشیو عکس های ثریا خانم شجیعی موجود است
عکس شماره چهار
از راست به چپ:
1- علینقی خان شجیع الملک 2- سرکنسول روسیه تزاری الکساندرایوانویچ ایاس 3- نفر سوم ناشناخته مانده است. عکس در 20 اکتبر ۱۹۰۲ میلادی مطابق دوشنبه 27 مهرماه 1281 شمسی و 17 رجب 1320 قمری در تربت حیدریه گرفته شده است.
برگرفته از کتاب:
"Images from theEnd Game, Persia through a Russian Lens 1901-1914"
نوشته:
John Tchalenko
با تشکر از هومن مظاهری
عکس شماره پنج
مرحوم نظر علی خان سرتیپ فرزند ارشد عباسعلی خان سرتیپ
ایشان در ماموریت بلوچستان در سال 1324 هجری قمری فوت کرده است. پس از فوت جنازه به دولت آباد حمل و در دولت آباد به خاک سپرده شده است. این عکس نیزدر میان اسناد آستان قدس رضوی پیدا شده است
عکس شماره شش
نظر علی خان سرتیپ در جوانی
این عکس نیزدر میان اسناد آستان قدس رضوی پیدا شده است
عکس شماره هفت
هادی خان یاور
وی فرزند میرپنج بوده و در سال استولا خانی یا جریان ترور میرپنج، یک طرف دعوا بوده و در همان واقعه کشته شده است. می گویند: اسدالله (استولا) خان دشمن او بوده و در آن واقعه قصد از میان برداشتن هادی خان یاور را داشته است. می گویند: از همان ابتدای محاصره کردن اولاد علی بیگ، مرتب پیغام می فرستاده که هادی خان یاور را تحویل دهید، بقیه در امان هستید. درباره ی چگونگی کشته شدن هادی خان یاور سه روایت وجود دارد که هرکدام از این روایت ها در سرجای خود هم می تواند تایید و هم رد شود. روایت اول می گوید: گلوله ی سرگردانی که از پنجره آمد بر سینه ی هادی خان یاور نشست و موجبات شهادت او را فراهم آورد. اما این روایت اندکی مورد تردید قرار می گیرد زیرا بر پایه ی اظهار نظر شاهدان عینی در زمان وقوع مرگ هادی خان یاور در میان جمع نشسته بوده و اگر چنین تیری از پنجره می آمد باید کسان دیگری که در پیرامون هادی خان یاور نشسته بودند را زخمی می کرد. روایت دوم می گوید: هادی خان یاور اقدام به خودکشی کرده تا دیگران را از مهلکه نجات دهد. (روایت دوم به استنباط آقای محمود اشجعی است. ) روایت سوم می گوید: هادی خان یاور در جمع نشسته بود و به یک باره بر زمین افتاد وقتی پیراهنش را بالا زدند سر دلش سیاه شده بود. (روایت سوم روایتی است از آقای موسی بخشی ) به هر ترتیب پس از واقعه ی شهادت جنازه را از اتاق بیرون می برند و بر سنگ فرش کف حیاط می گذارند تا مهاجمان ببینند که هادی خان یاور کشته شده است. یادش گرامی باد
اصل این عکس در آرشیو عکس های ثریا خانم شجیعی قرار دارد
عکس شماره هشت
حاجی مصطفی قلی خان سرهنگ
حاجی مصطفی قلی خان سرهنگ، البته بر سنگ لوح ایشان از لفظ سرتیپ استفاده شده است. وی فرزند عباسعلی خان سرتیپ و نواده ی علی بیگ است. می گویند: وی فردی نظامی و بسیار پای بند به امور مذهبی و دینی بوده و یادگارهای ارزشمندی از خود برجای گذاشته است که می توان به حسینیه ی دولت آباد و حوض قاطرپی اشاره کرد. می گویند: نماز صبح ایشان هرگز قضا نشده و همواره با وضو خوانده شده، می گویند: در صبح های زمستان وقتی احتیاج به غسل داشته، یخ های استخر کاریز گلسرا را می شکسته و غسل می کرده. این را پیران گلسرا هنوز در یاد و خاطر دارند و شاهدی که بر این مدعا می آورند، ساخت حوض قاطر پی است. می گویند: حاجی خان برای گذاشتن سنگ زیر بنای حوض قاطر پی از جمعی که در آن جا حضور داشتند خواست تاکسی پیش بیایید که نماز صبحش نه قضا شده باشد و نه آن را بی وضو خوانده باشد.هیچکس پیش نیامده. خود حاجی خان آستین ها را بالا زد و سنگ اول را گذاشت.
متاسفانه حرص و طمع یکی از نوادگان حاجی خان سرهنگ، باعث ویرانی حسینیه ی حاجی خان در دولت آباد گردید
اصل این عکس در آرشیو عکس های ثریا خانم شجیعی قرار دارد
عکس شماره نه
افراد موجود در این عکس متعلق به نسل سوم و چهارم اولاد علی بیگ هستند
از راست به چپ در ردیف نشسته عبارتند از: محمد خان اشجع نظام، مصطفی قلی خان سرهنگ و عطاقلی خان
از راست به چپ در ردیف ایستاده: عباسعلی خان، محمد کریم خان سرتیپ، محمد جعفر خان سالار شجاع و حیدر خان
مرحوم عطاقلی خان (فرزند عباسعلی خان سرتیپ) شهید، معروف به آقای ملا در گیر و دار مشروطه و در سالی که در منطقه معروف به سال استولا (اسدالله) خانیاست به قتل می رسد. در آن واقعه علاوه بر عطاقلی خان، مرحوم علی نقی خان میر پنج، هادی خان یاور (فرزند میرپنج) و مهدی خان (فرزند باب خان سلطان) نیز به قتل می رسند. یادشان گرامی باد
عکس شماره ده
از چپ به راست در ردیف نشسته : حاجی علی نقی خان شجیع الملک (میرپنج) شیخ محمد تقی فرزند ارشد میر پنج
از چپ به راست در ردیف ایستاده: حسین قلی خان (فرزند محمد خان اشجع نظام) هادی خان یاور، محمد ثانی خان، محمد خان اشجع نظام، حاجی محمد خان (برادرمحمد ثانی خان که فرزندان مرتضی قلی خان هستند)، نفر ششم ایستاده را می گویند: (حیدرخان است اما خطوط چهره و حالت چشم ها هیچ شباهتی به حیدر خان ندارد)، علی نقی خان(فرزند حاجی محمد خان)، محمد کریم خان سرتیپ
ماخذ: جلد ششم مکارم الآثار
عکس شماره یازده
محمد ناصر خان
وی تنها فرزند ذکور نظرعلی خان سرتیپ بوده است. مادر ایشان خاقان خانم دختر علینقی خان میرپنج بوده است که با نام والده ی آقا یا والده ی محمدناصر خان شناخته می شده و زنی مقتدر بوده است. محمدناصرخان همانند پدرش در جوانی فوت می کند. مرگ او داستانی پیچیده دارد که روایت های مختلفی از آن هنوز برسر زبان هاست و در سرجای خود با دقت مورد بررسی و دقت قرار خواهد گرفت. ایشان در سیزدهم جمادی الاول سال 1346 قمری که برابر است با 16 آبان ماه 1306 فوت کرده است. تاریخ مرگ ایشان بر روی سنگ لوح فقط به صورت قمری ذکر شده است و دوسال از پادشاهی رضا شاه می گذشته است
این عکس احتمالا در دهه ی سی یا چهل و به صورت دستی رنگی شده و اصل عکس سیاه و سفید بوده است.
عکس شماره دوازده
ردیف جلو نشسته از چپ به راست: 1 غلام عباس خان 2. . . 3 کاظم خان شجیعی 5 جلیل خان مشرفی
ردیف دوم نشسته روی زمین از چپ به راست: 1- عزیز الله خان مشرفی 2-رسول خان مغانلو (نصیر بگوف، رئیس نظویه وقت تربت حیدریه) 3- محمد امین خان شجیع الملک 4- غلامحسین خان آبرودی
ردیف سوم نشسته روی صندلی از چپ به راست: 1- میرزا علی اصغر امینیان،2- محمد حسین خان شجیعی 3- فضل الله خان مشرفی 4- محمد ثانی خان سلطان 5- حسینقلی خان اشجعی 6- حاجی محمد جعفر خان سالار شجاع 7- . . . 8- . . . 9- هادی خان مهدوی خزاعی
ردیف چهارم ایستاده از چپ به راست: 1- محمد حسین خان خزاعی 2- کربلایی ابراهیم صاحبکار 3- . . . 4- عبدالرحمان خان 5- حاجی عطاقلی خان 6- کربلایی حیدرخان سهل آبادی 7- حاجی عباسعلی توکلی 8- محمد خان خزاعی
ردیف آخر از چپ به راست: 1- کربلایی رضا نکو نام 2- محمد علی فدایی3- آقا عباس نیکو منش
اسامی افراد از روی دست نوشته های آقای محمود اشجعی تنظیم شده است
اصل این عکس در آرشیو عکس های ثریا خانم شجیعی قرار دارد
البته دست نوشته های آقای محمود اشجعی دارای نقص بوده و آقای محمد خان خزاعی را اشتباها معلم مدرسه دولت آباد معرفی کرده بودند که اصلاح گردید.
عکس شماره سیزده
حاجی محمد جعفر خان خزاعی ملقب به سالار شجاع، وی لقب «سالار شجاعی»را از احمد شاه قاجار دریافت کرده است.
حمید رضاخزاعی
عکس شماره چهارده
محمد جعفر خان سالار شجاع و پسر ارشدشان عبدالرحمن خان
عکس شماره پانزده
این عکس پس از پیوستن سالار شجاع به کسوت درویشی و در میان جمعی از دراویش گرفته شده است
ردیف نشسته روی صندلی از راست به چپ: 1- میر معصوم تهرانی 2- سیداسدالله 3-- سید عبدالباقی
ردیف نشسته روی زمین از راست به چپ: 1- محمد جعفر خان سالار شجاع 2-حاجی مطهر علی شاه
حمید رضاخزاعی
عکس شماره شانزده
محمد کریم خان سرتیپ
وی آخرین رئیس فوج قرایی بوده است
اصل این عکس در آرشیو عکس های ثریا خانم شجیعی قرار دارد
عکس شماره هفده
ردیف نشسته از چپ به راست: سید محمد رودمعجنی، حاجی آقای بزرگ امینی، محمد خان اشجع نظام، عبدالرضا خان شجاع الممالک و دیگر افراد که ناشناخته مانده اند
عکس فوق از آرشیو آقای حسینقلی خان اشجعی انتخاب شده است
عکس شماره هیجده
محمد حیدر خان فرزند عطاقلی خان و نوه ی عباسعلی خان سرتیپ است. می گویند: همانند پدرش مرحوم حاجی عطاقلی خان، خطی خوش داشته و چند کتاب از جمله فرس نامه را خوش نویسی کرده است. البته از کتاب هایی که خوش نویسی کرده چیزی در دست نیست، شاید در جایی و نزد کسانی حفظ شده باشد. می گویند: وی علاوه بر خوشنویسی دستی در احضار جن نیز داشته و می توانسته است جن ها را احضار کند. از بزرگترها در این ارتباط بسیار شنیده ام که میان ایشان و محمد ناصر خان نوعی از رقابت در احضار جن وجود داشته است. می گویند: محمد ناصر خان هم می توانسته جن ها را احضار و هم آن ها را مرخص کند، اما محمد حیدر خان فقط می توانسته جن ها را احضار اما توانایی مرخص کردن آن ها را نداشته است. در این رابطه حکایتی را نقل می کنند. محمد حیدر خان در جوانی یک بار جن ها را احضار کرده و نتوانسته آن ها را مرخص کند. می گویند: محمد حیدر خان و جن ها توی اتاق بوده اند، وی نه می توانسته از اتاق خارج شود و نه کسی می توانسته وارد اتاق شود. فقط قلیان را می دیده اند که در دور اتاق می چرخیده و صدای کُرکُر قلیان بلند بوده. قلیان دوره می چرخیده بی آن که کسی آن را جابجا کند. اعضای خانواده متوسل به محمد ناصر خان می شوند. ایشان هم نمی تواند جن ها را مرخص کند. تا این که جن گیری را پیدا می کنند و او جن ها را مرخص می کند و پیکر نیمه جان حیدر خان را از اتاق بیرون می آورند. گویا محمد جعفر خان سالار شجاع هم در این کار دستی داشته و در این ارتباط یاداشت های از محمد جعفر خان سالار شجاع وجود دارد که روش احضار جن را قلمی کرده اند و به عنوان سندی از اسناد این اولاد در صفحه ی اسناد منتشر خواهد شد
.
عکس شماره نوزده
نشسته از چپ: منتصرالملک رئیس فوج هزاره، محمدخان اشجع نظام رئیس فوج قرائی. نفر ایستاده در سمت چپ که قطار فشنگ بسته و تفنگ را وارونه گرفته است محمد جعفر خان سالار شجاع است. و نفر ایستاده در مرکز عکس که قطار فشنگ بسته و تفنگ را وارونه گرفته محمد کریم خان سرتیپ و نفر آخر ایستاده در سمت راست غلامحسین خان چهارتاقی است
این عکس از آرشیو آقای حسینقلی خان اشجعی انتخاب شده است
عکس شماره بیست
حاجیه فاطمه خانم خزاعی دختر علینقی خان شجیع الملک (میرپنج ) باید توجه داشت که اولاد میرپنج همگی نام خانوادگی شجیعی را انتخاب کرده اند اما نام خانوادگی ایشان در شناسنامه خزاعی ثبت شده است. فاطمه خانم را اهالی دولت آباد با نام حاجیه خانم باغ می شناختند. ایشان در سال 1265 شمسی متولد و در سال 1332 شمسی فوت کرده اند. سن ایشان در زمان وفات 67 سال بوده است. فاطمه خانم همسر اول محمد جعفر خان سالار شجاع بوده و دختری به نام خانم مقصود از سالار شجاع داشته اند. سالار شجاع چندین همسر دیگر داشته اند اما نام تنها همسری که در شناسنامه سالار شجاع ثبت شده نام ایشان بوده است.
می گویند: فاطمه خانم دختر میر پنج در ابتدا به نام محمد حیدر خان بوده. هنوز شیرینی خوران یا عقد و ازدواجی اتفاق نیفتاده بوده که کاظم خان قرایی با عده ای از خوانین رشتخوار به خواستگاری فاطمه خانم می آید. میرپنج از مهمانان پذیرایی می کند و در پاسخ خواستگاری جواب نه می دهد. جوانان خانواده که از آمدن رشتخواری ها آشفته شده بودند و از پاسخ میر پنج هم خبر نداشتند، شبانه دم اسب های رشتخواری ها را می برّند. صبح رشتخواری ها می روند که اسب هایشان را سوار شوند و برگردند اما با اسب های دم بریده مواجه می شوند و صدای داد و بی داد از سرطویله بلند می شود. خبر به میر پنج می دهند که چه اتفاقی افتاده است. میر پنج مهمانان را دوباره دعوت به خانه می کند و می گوید علیرغم پاسخ منفی دیشب بروید دست و پایتان را به هم بچینید و سر ده روز بیایید که عروستان را ببرید. به مادر فاطمه خانم هم می گویند: جهاز دخترت را آماده کن که سر ده روز برای بردن عروس می آیند. می گویند جهاز فاطمه خانم را بار یک قطار شتر کرده اند.در گیرودار مشروطه و طغیان اسدالله خان (استولا خان) میر پنج، هادی خان یاور، حاجی عطاقلی خان و مهدی خان کشته می شوند که از هر چهار نفر به نام شهید یاد می شود.گویا در همان جریان استولا خان قصد رشتخوار داشته و خبرها به رشتخوار هم می رسیده وقتی خبردار می شوند که استولا خان قصد رشتخوار دارد برای پیش گیری از خرابی و ویرانی به استقبال استولا خان می روند و کاظم خان که داماد میر پنج بوده دچار هول و هراس می شود. گویا اسهال و استفراغ شدیدی شده و در نهایت فوت می کند . کاظم خان که فوت می کند. فاطمه خانم از او یک دختر سه ساله به نام شوکت بوده و کودکی نیز در شکم داشته اندفاطمه خانم دایی داشتن به اسم کل ملا علی که هر چند وقت یک بار به دیدار خواهر زاده اش می رفته و خبرها را از دولت آباد به رشتخوار می برده و خبرهای فاطمه خانم را برای خواهرش به دولت آباد می آورده. بعد از مرگ میر پنج وقتی به رشتخوار می رود می بیند که حال و احوال فاطمه خانم خوب نیست و از فاطمه خانم می شنود که سلطان علی خان برادر کاظم خان دست و پا به هم می چیند که بعد از مرگ برادر با زن برادرش ازدواج کند. فاطمه خانم به او جواب رد داده و سلطان علی خان برای این که او را به ازدواج راضی کند توطئه چیده و شب ها خانه ی برادر را سنگ باران می کنند که زن برادر را بترساند. دایی کل ملا علی خبر را به دولت آباد می آورد
فاطمه خانم یک خواهر و یک برادر اصلی داشته اند که هرسه از یک مادر بوده اند. فاطمه خانم، تومان آغا و هادی خان یاور. تومان آغا در عقد محمد جعفر خان سالار شجاع بوده و در عقد فوت کرده است. محمد جعفر خان به خانه ی ننه جان رفت و آمد داشتن. ننه جان می گویند: جعفر خان برای فاطمه همچین اتفاقی افتاده؟
محمد جعفر خان می گویند: اونا کی باشن که در خانه ی فاطمه خانم سنگ بیندازند می روم فلان می کنم، بهمان می کنم.
ننه جان می گویند: خوبیت نداره که دو قوم به هم بیفتند. با دایی کل ملا علی بی خبر بروید و به هر جور هست فاطمه را بیاورید. محمد جعفر خان و دایی کل ملا علی می روند. محمد جعفر خان در نزدیکی رشتخوار می مانند و دایی کل ملا علی به رشتخوار می رود و خبر را به فاطمه خانم می رساند که محمد جعفر خان در بیرون رشتخوار منتظر است. شوکت خانم که دو سه ساله بوده بیشتر وقت ها با مادر بزرگش بوده . فاطمه خانم دار و ندارش را می گذارد و با چادر سرش شبانه همراه دایی کل ملا علی از رشتخوار بیرون می آید و همراه با محمدجعفر خان به دولت آباد برمی گردد. بعد از تولد کودکی که در شکم داشته اند با محمد جعفر خان ازدواج می کنند. کودک به دنیا آمده پسر بوده که نامش را محمد کاظم خان می گذارند. محمد خان بین دولت آباد و رشتخوار در رفت و آمد بوده و سالار شجاع به چشم پسر خود به او نگاه می کرده. حاصل ازدواج فاطمه خانم و سالار شجاع دختری است به نام خانم مقصود. می گویند: شوکت، دختر اول فاطمه خانم گم شده است و عده ای می گویند در جوی آب افتاده و خفه شده
موارد فوق برگرفته از خاطرات مادرم، خانم پروین خزاعی است. البته این خاطرات در سرجای خود به صورت مفصل منتشر خواهد شد
عکس شماره بیست و یک
از چپ به راست: خانم مقصود (دختر سالار شجاع) صفیه خانم (دختر ملا حبیب و نوه ی آخوند ملا رجبعلی) شوکت خانم ( دختر محمدحیدر خان) پروین خانم (دختر عطاقلی خان) طلعت خانم (دختر سالار شجاع) این عکس در دهه ی سی گرفته شده است.
اصل عکس در نزد آقای محمد رضا رحمتعلی خزاعی است
عکس شماره بیست و دو
ردیف نشسته از چپ به راست: سید محمد رودمعجنی، حاجی امین، محمدخان اشجع نظام، عبدالرضا خان شجاع الممالک بقیه شناخته نشدند
درپشت عکس نوشته شده است: «برطبق اظهارات حضرت آقاجان (منظور میرزا محمدرضاامینی)» در پایان معرفی نوشته شده است: « و بقیه اعضاء حکومتی و نوکران»
تاریخ عکسبرداری 1319 هجری قمری بوده است.
این عکس از آرشیو آقای حسینقلی خان اشجعی اخذ شده است.
عکس شماره بیست و سه
کسی که جلوتر از بقیه، برصندلی نشسته، و نیمرخ چهره اش به سوی ماست، محمدکریم خان سرتیپ است
در ردیف اول نفر چهارم از سمت راست حسن خان سلطان، پسرباب خان سلطان است. بقیه نظامیان همان دوره هستند که هیچکدام شناخته نشدند.
این عکس نیز برگرفته از آرشیو حسینقلی خان اشجعی است.
عکس شماره بیست و چهار
ردیف وسط از راست به چپ: الله قلی خان خزاعی(پسرحاجی رضا خان) ابوالقاسم خان ایزدپناه، محمدرفیع خان خزاعی، جواد خان شجیعی، محمدکریم خان سرتیپ، حسینقلی خان اشجعی، عباسعلی خان ایزدپناه
ردیف بالا از راست: علیمردان خان خزاعی(سرتیپ)، عبدالرضا خان شجیعی(جراح)، محمدحسین خان خزاعی(وکیل دادگستری)، کاظم خان شجیعی و مصطفی قلی خان خزاعی
ردیف جلو از راست: تاج محمدخان خزاعی، حسن خان شجیعی و احمدخان ایزدپناه
در پایین عکس نوشته و امضاء محمدکریم خان سرتیپ دیده می شود: متن دست نوشته چنین است « این عکس فامیلی به یادگار برداشته شد و جهت نورچشم مکرم آقای اشجعی ارسال می شود 19/9/26 ایزدپناه»
این عکس برگرفته از آرشیو آقای حسینقلی خان اشجعی است.
عکس شماره بیست و پنج
نفر ایستاده در سمت چپ که قطار فشنگ بسته و تفنگ را وارونه گرفته است محمد جعفر خان سالار شجاع است. در سمت راست و نشسته بر صندلی محمد خان اشجع نظام و نفر سمت چپ نشسته بر صندلی منتصرالملک رئیس فوج هزاره است. نفر ایستاده در مرکز عکس که قطار فشنگ بسته و تفنگ را وارونه گرفته، محمد کریم خان سرتیپ است
این عکس از آرشیو آقای حسینقلی خان اشجعی انتخاب شده است
عکس شماره بیست و شش
عباسعلی خان فرزند علینقی خان میرپنج
اصل این عکس نزد عشرت خانم شجیعی است
عکس شماره بیست و هفت
نفر ایستاده حاجی محمد خان و نفر نشسته حاجی محمدثانی خان سلطان، هردو فرزندان مرتضی قلی خان و نواده ی عباسعلی خان سرتیپ هستند.
برپایه ی گفته ی آقای محمد رضا سلطانپور خزاعی: اصل عکس گم شده است اما از روی همان عکس آقای ناصر نامدار در 23/11/1347 نقاشی کشیده که اصل این نقاشی نزد آقای محمد رضا سلطانپور خزاعی است